کلمه جو
صفحه اصلی

روایح

فرهنگ فارسی

جمع رائحه
جمع رائحه ( رایحه ) بویها ( خوش و ناخوش و بیشتر در معنی اول مستعمل است )

جمع رائحه ( رایحه ) بویها ( خوش و ناخوش و بیشتر در معنی اول مستعمل است )
جمع رائحه جمع رائحه که بمعنی بوی خوش باشد

فرهنگ معین

(رَ یِ ) [ ع . روائح ] جِ رایحه .

لغت نامه دهخدا

روایح. [ رَ ی ِ ] ( ع اِ ) صورتی است از روائح بمعنی بویهای خوش یا ناخوش :
روایح کرمت با ستیزه رویی طبع
خواص نیشکر آرد مزاج کسنی را.
انوری.
و در این حالت روان فردوسی که به رایحه ای از روایح فردوس مخصوص باد... ( جهانگشای جوینی ).
اگرم چو عود سوزی تن من فدای جانت
که خوش است عیش مردم به روایح عبیرم.
سعدی.
و رجوع به روائح و رائحة شود.

روائح. [ رَ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ رائحة. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ). ج ِ رائحة که بمعنی بوی خوش باشد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رجوع به رائحة و روایح شود.

فرهنگ عمید

= رایحه

رایحه#NAME?


جدول کلمات

بواه


کلمات دیگر: