جمع رائحه جمع رائحه ( رایحه ) بویها ( خوش و ناخوش و بیشتر در معنی اول مستعمل است )
جمع رائحه ( رایحه ) بویها ( خوش و ناخوش و بیشتر در معنی اول مستعمل است ) جمع رائحه جمع رائحه که بمعنی بوی خوش باشد
فرهنگ معین
(رَ یِ ) [ ع . روائح ] جِ رایحه .
لغت نامه دهخدا
روایح. [ رَ ی ِ ] ( ع اِ ) صورتی است از روائح بمعنی بویهای خوش یا ناخوش : روایح کرمت با ستیزه رویی طبع خواص نیشکر آرد مزاج کسنی را.
انوری.
و در این حالت روان فردوسی که به رایحه ای از روایح فردوس مخصوص باد... ( جهانگشای جوینی ). اگرم چو عود سوزی تن من فدای جانت که خوش است عیش مردم به روایح عبیرم.
سعدی.
و رجوع به روائح و رائحة شود.
روائح. [ رَ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ رائحة. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ). ج ِ رائحة که بمعنی بوی خوش باشد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رجوع به رائحة و روایح شود.