cheep, chirp, squeak, tweet
جیک زدن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
لمحة
مترادف و متضاد
جوانه زدن، جیر جیر کردن، از سوراخ نگاه کردن، با چشم نیم باز نگاه کردن، اشکار شدن، جیک زدن
فرهنگ فارسی
در تداول لب بسخن گشودن
فرهنگ معین
(زَ دَ ) (مص ل . ) اعتراض کردن . ،~ کسی در نیامدن جرئت اعتراض نداشتن ، تحمل کردن و هیچ نگفتن .
لغت نامه دهخدا
جیک زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، لب بسخن گشودن : جیک نزن وگرنه ترا خواهم کشت.
کلمات دیگر: