کلمه جو
صفحه اصلی

حیاصه

فرهنگ معین

(صَ ) [ ع . حیاصة ] (اِ. ) دوالی که بدان تنگ زین بندند.

لغت نامه دهخدا

( حیاصة ) حیاصة. [ ص َ ] ( ع اِ ) دوال که بدان زین بندند. اصل آن حواصة بوده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دوالی که تنگ اسب را بدان استوار کنند. ( غیاث ). || ( مص ) دوختن. || فراهم آوردن میان دو چیز. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به حوص شود.

حیاصة. [ ص َ ] (ع اِ) دوال که بدان زین بندند. اصل آن حواصة بوده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دوالی که تنگ اسب را بدان استوار کنند. (غیاث ). || (مص ) دوختن . || فراهم آوردن میان دو چیز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حوص شود.



کلمات دیگر: