(پَ شَ ) نک پریشان .
پریشن
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
پریشن. [ پ َ ش َ ] ( ص ) مخفف پریشان باشد. ( برهان ). || افشاندن ( ؟ ).فشاندن ( ؟ ). ( اوبهی ). پریشان کردن. ( برهان قاطع ).
فرهنگ عمید
= پریشان
پریشان#NAME?
پیشنهاد کاربران
پری شان :کسی که شان او درحد پری است
کلمات دیگر: