هر چیز غرنده عموما یا غرش ابر .
بختو
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(بُ تُ ) ( اِ. ) ۱ - رعد، تندر. ۲ - هر چیز غرنده .
لغت نامه دهخدا
بختو. [ ب َ / ب ُ ] ( اِ ) هر چیز غرنده عموماً. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). || غرش ابر. ( فرهنگ نظام ). رعد. تندر. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) ( ناظم الاطباء ) :
عاجز شود ز اشک و غریو من
ابر بهارگاهی با بختو.
می خور و بانگ رود و چنگ شنو.
عاجز شود ز اشک و غریو من
ابر بهارگاهی با بختو.
رودکی.
چون به بانگ آید از هوا بختو می خور و بانگ رود و چنگ شنو.
رودکی.
|| بد پدر. ناپدری. ( فرهنگ شعوری از صحاح الفرس ).شوی مادر. پدراندر. ( ناظم الاطباء ). || پدرزن. ( ناظم الاطباء ). || برق. ( آنندراج از تفسیر ابوالفتوح رازی و السامی فی الاسامی ) ( انجمن آرای ناصری ). برق که روشنی صادر از ابر است. ( فرهنگ نظام ). || درنده. ( ناظم الاطباء ).فرهنگ عمید
۱. رعد، تندر.
۲. = بخنو
۲. = بخنو
جدول کلمات
رعد , تندر
کلمات دیگر: