رقاب
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع رقبه ۱ - گردنها . ۲ - بن گردنها . ۳ - پس گردنها . یا مالک رقاب صاحب اختیار .
فرهنگ معین
(رِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ رقبه . ۱ - گردن ها. ۲ - پس گردن ها.
لغت نامه دهخدا
رقاب. [ رِ ] ( ع مص ) مصدر به معنی مراقبة. ( منتهی الارب ). نگاهبانی کردن چیزی را. || ترسیدن : راقب اﷲ فی امره ؛ ای خافه. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مراقبة شود.
رقاب. [ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ رَقَبَة به معنی گردن. ( از فرهنگ نظام ) ( از غیاث اللغات ) ( آنندراج ). ( ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52 ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) :
گرد کردند سرین محکم کردند رقاب
رویها یکسره کردند به زنگار خضاب.
نرم شود بی خردان را رقاب.
- رقاب المزاود ؛ لقبی است که عربیان به ایرانیان داده اند. ( ناظم الاطباء ). لقبی است مرعجمیان را. ( یادداشت مؤلف ). عجم را گویند بسبب سرخی رنگ شان. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
- رقاب نهادن به فرمان کسی ؛ گردن نهادن به فرمان او. به اطاعت وی درآمدن. اطاعت و فرمانبرداری او را قبول کردن :
خدایگان جهان سیف دولت آنکه بطبع
نهاده اند به فرمان وی ملوک رقاب.
- مالک الرقاب ؛ صاحب گردنها؛ کنایه از مولی و بزرگ وفرمانروا. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ماده مالک الرقاب و ترکیب مالک رقاب در ذیل همین ماده شود.
- مالِک ِ رِقاب ؛ صاحب گردنها. سرور. مولا :
خسرو اعظم آفتاب ملوک
ظل حق ، مالک رقاب ملوک.
نگوید غزل و آفرین هم نخواند
که معشوق و مالک رقابی نبیند.
کاوست خلیفه طیور داور مالک رقاب.
چرخ ترنجی به صبح ساخته نارنج زر
از پی اسب ملک مالک رق و رقاب.
رقاب. [ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ رَقَبَة به معنی گردن. ( از فرهنگ نظام ) ( از غیاث اللغات ) ( آنندراج ). ( ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52 ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) :
گرد کردند سرین محکم کردند رقاب
رویها یکسره کردند به زنگار خضاب.
منوچهری.
زیر رکاب و علم فاطمی نرم شود بی خردان را رقاب.
ناصرخسرو.
تیغها جز در قراب رقاب قرار نمی گرفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 249 ). رجوع به رقبة شود.- رقاب المزاود ؛ لقبی است که عربیان به ایرانیان داده اند. ( ناظم الاطباء ). لقبی است مرعجمیان را. ( یادداشت مؤلف ). عجم را گویند بسبب سرخی رنگ شان. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
- رقاب نهادن به فرمان کسی ؛ گردن نهادن به فرمان او. به اطاعت وی درآمدن. اطاعت و فرمانبرداری او را قبول کردن :
خدایگان جهان سیف دولت آنکه بطبع
نهاده اند به فرمان وی ملوک رقاب.
مسعودسعد.
- غلاظالرقاب ؛ اجلاف. ( از اقرب الموارد ).- مالک الرقاب ؛ صاحب گردنها؛ کنایه از مولی و بزرگ وفرمانروا. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ماده مالک الرقاب و ترکیب مالک رقاب در ذیل همین ماده شود.
- مالِک ِ رِقاب ؛ صاحب گردنها. سرور. مولا :
خسرو اعظم آفتاب ملوک
ظل حق ، مالک رقاب ملوک.
خاقانی.
- مالِک رِقاب ؛ مالک الرقاب. مولا. مولی. ( یادداشت مؤلف ). سرور:نگوید غزل و آفرین هم نخواند
که معشوق و مالک رقابی نبیند.
خاقانی.
جمله بدین داوری بر در عنقا شدندکاوست خلیفه طیور داور مالک رقاب.
خاقانی.
رجوع به ماده مالک رقاب و نیز ترکیب مالک الرقاب در ذیل همین ماده و معنی شود. || غلامان و کنیزان. ( فرهنگ نظام ) : چرخ ترنجی به صبح ساخته نارنج زر
از پی اسب ملک مالک رق و رقاب.
خاقانی.
رقاب . [ رِ ] (ع مص ) مصدر به معنی مراقبة. (منتهی الارب ). نگاهبانی کردن چیزی را. || ترسیدن : راقب اﷲ فی امره ؛ ای خافه . (ناظم الاطباء). رجوع به مراقبة شود.
رقاب . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رَقَبَة به معنی گردن . (از فرهنگ نظام ) (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) :
گرد کردند سرین محکم کردند رقاب
رویها یکسره کردند به زنگار خضاب .
زیر رکاب و علم فاطمی
نرم شود بی خردان را رقاب .
تیغها جز در قراب رقاب قرار نمی گرفت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 249). رجوع به رقبة شود.
- رقاب المزاود ؛ لقبی است که عربیان به ایرانیان داده اند. (ناظم الاطباء). لقبی است مرعجمیان را. (یادداشت مؤلف ). عجم را گویند بسبب سرخی رنگ شان . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
- رقاب نهادن به فرمان کسی ؛ گردن نهادن به فرمان او. به اطاعت وی درآمدن . اطاعت و فرمانبرداری او را قبول کردن :
خدایگان جهان سیف دولت آنکه بطبع
نهاده اند به فرمان وی ملوک رقاب .
- غلاظالرقاب ؛ اجلاف . (از اقرب الموارد).
- مالک الرقاب ؛ صاحب گردنها؛ کنایه از مولی و بزرگ وفرمانروا. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ماده ٔ مالک الرقاب و ترکیب مالک رقاب در ذیل همین ماده شود.
- مالِک ِ رِقاب ؛ صاحب گردنها. سرور. مولا :
خسرو اعظم آفتاب ملوک
ظل حق ، مالک رقاب ملوک .
- مالِک رِقاب ؛ مالک الرقاب . مولا. مولی . (یادداشت مؤلف ). سرور:
نگوید غزل و آفرین هم نخواند
که معشوق و مالک رقابی نبیند.
جمله بدین داوری بر در عنقا شدند
کاوست خلیفه ٔ طیور داور مالک رقاب .
رجوع به ماده ٔ مالک رقاب و نیز ترکیب مالک الرقاب در ذیل همین ماده و معنی شود. || غلامان و کنیزان . (فرهنگ نظام ) :
چرخ ترنجی به صبح ساخته نارنج زر
از پی اسب ملک مالک رق و رقاب .
گرد کردند سرین محکم کردند رقاب
رویها یکسره کردند به زنگار خضاب .
منوچهری .
زیر رکاب و علم فاطمی
نرم شود بی خردان را رقاب .
ناصرخسرو.
تیغها جز در قراب رقاب قرار نمی گرفت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 249). رجوع به رقبة شود.
- رقاب المزاود ؛ لقبی است که عربیان به ایرانیان داده اند. (ناظم الاطباء). لقبی است مرعجمیان را. (یادداشت مؤلف ). عجم را گویند بسبب سرخی رنگ شان . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
- رقاب نهادن به فرمان کسی ؛ گردن نهادن به فرمان او. به اطاعت وی درآمدن . اطاعت و فرمانبرداری او را قبول کردن :
خدایگان جهان سیف دولت آنکه بطبع
نهاده اند به فرمان وی ملوک رقاب .
مسعودسعد.
- غلاظالرقاب ؛ اجلاف . (از اقرب الموارد).
- مالک الرقاب ؛ صاحب گردنها؛ کنایه از مولی و بزرگ وفرمانروا. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ماده ٔ مالک الرقاب و ترکیب مالک رقاب در ذیل همین ماده شود.
- مالِک ِ رِقاب ؛ صاحب گردنها. سرور. مولا :
خسرو اعظم آفتاب ملوک
ظل حق ، مالک رقاب ملوک .
خاقانی .
- مالِک رِقاب ؛ مالک الرقاب . مولا. مولی . (یادداشت مؤلف ). سرور:
نگوید غزل و آفرین هم نخواند
که معشوق و مالک رقابی نبیند.
خاقانی .
جمله بدین داوری بر در عنقا شدند
کاوست خلیفه ٔ طیور داور مالک رقاب .
خاقانی .
رجوع به ماده ٔ مالک رقاب و نیز ترکیب مالک الرقاب در ذیل همین ماده و معنی شود. || غلامان و کنیزان . (فرهنگ نظام ) :
چرخ ترنجی به صبح ساخته نارنج زر
از پی اسب ملک مالک رق و رقاب .
خاقانی .
فرهنگ عمید
= رقبه
رقبه#NAME?
پیشنهاد کاربران
بردگان
گردن زیر تیغ
در آیه 4 سوره محمد مطرح شده است و بسیار نیازمند دقت میباشد معنای آن گردنها میباشد و در اینجا خداوند میفرماید فضرب الرقاب گردنهایشان را بزنید در اینجا منظور کافران جنایت پیشه ای هستند که از راه خدا باز داشته اند و بدعتی بد نهاده اند و سد راه حق شده اند
الرِّقَاب: بردگان
در آیه ۱۷۷ سوره بقره به اشاره شده است.
موضوع بخشش مال را که دوست دارید مطرح می کند و اینکه این مال را به چه کسانی بدهیم. کسانی مشمول این مال می شوند نزدیکان، یتیمان، فقیران، در راه ماندگان، نیازمندان و بردگان هستند.
. . . و فی الرِّقَاب . . . آیه ۱۷۷ سوره بقره
در آیه ۱۷۷ سوره بقره به اشاره شده است.
موضوع بخشش مال را که دوست دارید مطرح می کند و اینکه این مال را به چه کسانی بدهیم. کسانی مشمول این مال می شوند نزدیکان، یتیمان، فقیران، در راه ماندگان، نیازمندان و بردگان هستند.
. . . و فی الرِّقَاب . . . آیه ۱۷۷ سوره بقره
الرِّقَاب: بردگان
در آیه ۱۷۷ سوره بقره به این واژه اشاره می کند.
. . . و فی الرِّقَاب . . .
موضوع بخشش مال خود که آن را دوست دارید به دیگران را مطرح می کند. که یکی از این افراد برده ها هستند.
در آیه ۱۷۷ سوره بقره به این واژه اشاره می کند.
. . . و فی الرِّقَاب . . .
موضوع بخشش مال خود که آن را دوست دارید به دیگران را مطرح می کند. که یکی از این افراد برده ها هستند.
کلمات دیگر: