کلمه جو
صفحه اصلی

رقاب

فارسی به انگلیسی

necks, slaves

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع رقبه ۱ - گردنها . ۲ - بن گردنها . ۳ - پس گردنها . یا مالک رقاب صاحب اختیار .

فرهنگ معین

(رِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ رقبه . ۱ - گردن ها. ۲ - پس گردن ها.

لغت نامه دهخدا

رقاب. [ رِ ] ( ع مص ) مصدر به معنی مراقبة. ( منتهی الارب ). نگاهبانی کردن چیزی را. || ترسیدن : راقب اﷲ فی امره ؛ ای خافه. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مراقبة شود.

رقاب. [ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ رَقَبَة به معنی گردن. ( از فرهنگ نظام ) ( از غیاث اللغات ) ( آنندراج ). ( ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52 ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) :
گرد کردند سرین محکم کردند رقاب
رویها یکسره کردند به زنگار خضاب.
منوچهری.
زیر رکاب و علم فاطمی
نرم شود بی خردان را رقاب.
ناصرخسرو.
تیغها جز در قراب رقاب قرار نمی گرفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 249 ). رجوع به رقبة شود.
- رقاب المزاود ؛ لقبی است که عربیان به ایرانیان داده اند. ( ناظم الاطباء ). لقبی است مرعجمیان را. ( یادداشت مؤلف ). عجم را گویند بسبب سرخی رنگ شان. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
- رقاب نهادن به فرمان کسی ؛ گردن نهادن به فرمان او. به اطاعت وی درآمدن. اطاعت و فرمانبرداری او را قبول کردن :
خدایگان جهان سیف دولت آنکه بطبع
نهاده اند به فرمان وی ملوک رقاب.
مسعودسعد.
- غلاظالرقاب ؛ اجلاف. ( از اقرب الموارد ).
- مالک الرقاب ؛ صاحب گردنها؛ کنایه از مولی و بزرگ وفرمانروا. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ماده مالک الرقاب و ترکیب مالک رقاب در ذیل همین ماده شود.
- مالِک ِ رِقاب ؛ صاحب گردنها. سرور. مولا :
خسرو اعظم آفتاب ملوک
ظل حق ، مالک رقاب ملوک.
خاقانی.
- مالِک رِقاب ؛ مالک الرقاب. مولا. مولی. ( یادداشت مؤلف ). سرور:
نگوید غزل و آفرین هم نخواند
که معشوق و مالک رقابی نبیند.
خاقانی.
جمله بدین داوری بر در عنقا شدند
کاوست خلیفه طیور داور مالک رقاب.
خاقانی.
رجوع به ماده مالک رقاب و نیز ترکیب مالک الرقاب در ذیل همین ماده و معنی شود. || غلامان و کنیزان. ( فرهنگ نظام ) :
چرخ ترنجی به صبح ساخته نارنج زر
از پی اسب ملک مالک رق و رقاب.
خاقانی.

رقاب . [ رِ ] (ع مص ) مصدر به معنی مراقبة. (منتهی الارب ). نگاهبانی کردن چیزی را. || ترسیدن : راقب اﷲ فی امره ؛ ای خافه . (ناظم الاطباء). رجوع به مراقبة شود.


رقاب . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رَقَبَة به معنی گردن . (از فرهنگ نظام ) (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) :
گرد کردند سرین محکم کردند رقاب
رویها یکسره کردند به زنگار خضاب .

منوچهری .


زیر رکاب و علم فاطمی
نرم شود بی خردان را رقاب .

ناصرخسرو.


تیغها جز در قراب رقاب قرار نمی گرفت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 249). رجوع به رقبة شود.
- رقاب المزاود ؛ لقبی است که عربیان به ایرانیان داده اند. (ناظم الاطباء). لقبی است مرعجمیان را. (یادداشت مؤلف ). عجم را گویند بسبب سرخی رنگ شان . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
- رقاب نهادن به فرمان کسی ؛ گردن نهادن به فرمان او. به اطاعت وی درآمدن . اطاعت و فرمانبرداری او را قبول کردن :
خدایگان جهان سیف دولت آنکه بطبع
نهاده اند به فرمان وی ملوک رقاب .

مسعودسعد.


- غلاظالرقاب ؛ اجلاف . (از اقرب الموارد).
- مالک الرقاب ؛ صاحب گردنها؛ کنایه از مولی و بزرگ وفرمانروا. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ماده ٔ مالک الرقاب و ترکیب مالک رقاب در ذیل همین ماده شود.
- مالِک ِ رِقاب ؛ صاحب گردنها. سرور. مولا :
خسرو اعظم آفتاب ملوک
ظل حق ، مالک رقاب ملوک .

خاقانی .


- مالِک رِقاب ؛ مالک الرقاب . مولا. مولی . (یادداشت مؤلف ). سرور:
نگوید غزل و آفرین هم نخواند
که معشوق و مالک رقابی نبیند.

خاقانی .


جمله بدین داوری بر در عنقا شدند
کاوست خلیفه ٔ طیور داور مالک رقاب .

خاقانی .


رجوع به ماده ٔ مالک رقاب و نیز ترکیب مالک الرقاب در ذیل همین ماده و معنی شود. || غلامان و کنیزان . (فرهنگ نظام ) :
چرخ ترنجی به صبح ساخته نارنج زر
از پی اسب ملک مالک رق و رقاب .

خاقانی .



فرهنگ عمید

= رقبه

رقبه#NAME?


پیشنهاد کاربران

بردگان

گردن زیر تیغ

در آیه 4 سوره محمد مطرح شده است و بسیار نیازمند دقت میباشد معنای آن گردنها میباشد و در اینجا خداوند میفرماید فضرب الرقاب گردنهایشان را بزنید در اینجا منظور کافران جنایت پیشه ای هستند که از راه خدا باز داشته اند و بدعتی بد نهاده اند و سد راه حق شده اند

الرِّقَاب: بردگان
در آیه ۱۷۷ سوره بقره به اشاره شده است.
موضوع بخشش مال را که دوست دارید مطرح می کند و اینکه این مال را به چه کسانی بدهیم. کسانی مشمول این مال می شوند نزدیکان، یتیمان، فقیران، در راه ماندگان، نیازمندان و بردگان هستند.
. . . و فی الرِّقَاب . . . آیه ۱۷۷ سوره بقره

الرِّقَاب: بردگان
در آیه ۱۷۷ سوره بقره به این واژه اشاره می کند.
. . . و فی الرِّقَاب . . .
موضوع بخشش مال خود که آن را دوست دارید به دیگران را مطرح می کند. که یکی از این افراد برده ها هستند.


کلمات دیگر: