کلمه جو
صفحه اصلی

جهودانه

فارسی به انگلیسی

sausage

فرهنگ فارسی

۱- مانند جهودان ( در تعصب خود بینی لجاجت ) . ۲- ( اسم ) پارچ. زردی که جهودان برای شناخته شدن از مسلمانان بر دوش خود میدوختند.

فرهنگ معین

(جُ نِ ) ۱ - (اِمر. ) عَسَلی ، پارچة زردی که جهودان برای بازشناخته شدن از مسلمانان بر دوش خود می دوختند. ۲ - (ق مر. ) مانند جهودان ، جهودی .

لغت نامه دهخدا

جهودانه. [ ج ُ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) چرب روده که درون آنرا با گوشت و مصالح پر کرده باشند. ( برهان ). امعای گوسفند که اندرون آنرا بیاکنده باشند بچیزی و پخته باشند، و بعربی آنرا لقانق [ ل ُ ن ]گویند. || نام درختی که گلک صمغ اوست. ( شرفنامه منیری ). نام درختی که کوژده صمغ آنست. درختی باشد که آنرا بعربی شائکه خوانند. صمغ آنرا عنزروت گفته اند. ( برهان ). || پارچه زرد که جهودان آنرا بعنوان عبادت بر دوش دارند. ( غیاث اللغات ).

جهودانه. [ ج ُ ن َ /ن ِ ] ( ق مرکب ) بمانند جهود. چون یهودی :
بجای آنکه چو عیسیم برد بر سر دار
نشست زیر و جهودانه میگریست بتاب.
خاقانی.
گر نبودی جان عیسی چاره ام
او جهودانه بکردی پاره ام.
مولوی.

جهودانه . [ ج ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) چرب روده که درون آنرا با گوشت و مصالح پر کرده باشند. (برهان ). امعای گوسفند که اندرون آنرا بیاکنده باشند بچیزی و پخته باشند، و بعربی آنرا لقانق [ ل ُ ن ]گویند. || نام درختی که گلک صمغ اوست . (شرفنامه ٔ منیری ). نام درختی که کوژده صمغ آنست . درختی باشد که آنرا بعربی شائکه خوانند. صمغ آنرا عنزروت گفته اند. (برهان ). || پارچه ٔ زرد که جهودان آنرا بعنوان عبادت بر دوش دارند. (غیاث اللغات ).


جهودانه . [ ج ُ ن َ /ن ِ ] (ق مرکب ) بمانند جهود. چون یهودی :
بجای آنکه چو عیسیم برد بر سر دار
نشست زیر و جهودانه میگریست بتاب .

خاقانی .


گر نبودی جان عیسی چاره ام
او جهودانه بکردی پاره ام .

مولوی .



فرهنگ عمید

۱. مانند جهودان: به جان آن که چو عیسیم برد بر سرِ دار / نشست زیر و جهودانه می گریست به تاب (خاقانی: ۵۵ ).
۲. (اسم ) پارچۀ زردی که در قدیم جهودان برای امتیاز و باز شناخته شدن به دوش خود می دوخته اند، پاره زرد، غیار.

پیشنهاد کاربران

یهودیانه. [ ی َ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی، ق مرکب ) مانند یهودی. همچون یهود. || ( اِ مرکب ) یهودانه. پاره ٔ زردی که یهودیان برای تمیز بر دوش خود می دوختند. غیار. عسلی :
گردون یهودیانه به کتف کبود خویش
آن زرد پاره بین که چه پیدا برافکند.
خاقانی.

یهودانه. [ ی َ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی، ق مرکب ) مانند یهود. همچون یهود. به روش یهودیان. شایسته ٔ یهودان. || ( اِ مرکب ) غیار. ( از فرهنگ جهانگیری ) . عسلی. پارچه ٔ زردی راگویند که یهودان بر جامه ٔ خود دوزند تا امتیاز میان ایشان و مسلمانان باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) . پارچه ٔ زردی که یهودیان بر جامه ٔ خود از جهت امتیاز از مسلمانان دوزند. ( ناظم الاطباء ) . پاره ٔ زرد که بر کتف یهودان دوخته بود تمیز را. ( یادداشت مؤلف ) :
فلک را یهودانه بر کتف ازرق
یکی پاره ٔ زرد کتان نماید.
خاقانی.




کلمات دیگر: