( مصدر )۱- پروردن پرورش دادنپرورانیدن تربیت کردن بار آوردن بزرگ کردن تعلیم ترشیح. ۲- تغذیه غذا دادن . ۳- انشائ ایجاد خلق . ۴- آراستن ظاهر کلام.
پرورانیدن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(پَ وَ دَ ) (مص م . ) نک پروراندن .
لغت نامه دهخدا
پرورانیدن. [ پ َرْ وَ دَ ] ( مص ) پروردن. پروراندن. تربیت کردن. سبب پرورش شدن. پرورش کردن. ترشیح. تنبیت :
بدو گفت رستم که ای شیرفش
مرا پرورانید باید بکش.
ترا پرورانید پروردگار.
همی پرورانیدشان سال و ماه
به مرغ و کباب و بره چندگاه.
بدو گفت رستم که ای شیرفش
مرا پرورانید باید بکش.
فردوسی ( از اسدی ).
همانا که از بهر این روزگارترا پرورانید پروردگار.
فردوسی.
پرورانیدیم ترا و بنعمت بزرگ گردانیدیم. ( قصص الانبیاء ص 99 ). پس مادر موسی اورا می پرورانید تا مدتی برآمد. ( قصص الانبیاء ص 91 ). || انشاء. ( منتهی الارب ). || تغذیه. ( تاج المصادر بیهقی ). غذو. ( تاج المصادر ). غذا و خوراک دادن. ( دهار ) : همی پرورانیدشان سال و ماه
به مرغ و کباب و بره چندگاه.
فردوسی.
کلمات دیگر: