(تَ حَ رُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) منتظر فرصت بودن .
تحرص
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
تحرص. [ ت َ ح َرْ رُ ] ( ع مص ) هنگام جُستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ): انه لیتحرص غدائهم و عشائهم ؛ انتظار وقت ناشتا و طعام شام آنها میکند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || تکلف حرص کردن. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ).
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی تَحْرِصْ: که حریص باشی
ریشه کلمه:
حرص (۵ بار)
«تَحْرِصْ» از مادّه «حرص» به معنای طلب کردن چیزی با جدیت و کوشش است!
ریشه کلمه:
حرص (۵ بار)
«تَحْرِصْ» از مادّه «حرص» به معنای طلب کردن چیزی با جدیت و کوشش است!
wikialkb: تَحْرِص
کلمات دیگر: