کلمه جو
صفحه اصلی

پردازش

فارسی به انگلیسی

essay

مترادف و متضاد

processing (اسم)
پردازش

فرهنگ فارسی

( اسم ) آسایش فراغت .

انجام عملیات بر روی داده‌ها


فرهنگ معین

(پَ زِ ) (اِمص . ) ۱ - به کاری دست زدن ، آهنگ کاری کردن . ۲ - انجام دادن مجموعه ای از عملیات مختلف روی اطلاعات و داده ها در کامپیوتر.

لغت نامه دهخدا

پردازش. [ پ َ زِ ] ( اِمص ) توجه. اشتغال :
به سه روز شاه جهان را ز رزم
نبد ایچ پردازش خواب و بزم.
فردوسی.
ولی این کلمه بیش از یکجای نیامده و ظاهراً تصحیفی است و شاید اصلاً در این بیت پرواش از... بوده است.

فرهنگستان زبان و ادب

{processing} [رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] انجام عملیات بر روی داده ها

پیشنهاد کاربران

پردازش. ( رایانه ) انجام عملیات بر رویِ داده ها. واژهٌ انگلیسیِ Processing مترادفِ این واژه می باشد. مراجعه شود به پردازشگر.

واژه پردازش ازریشه کلمه پرداختن سرچشمه میگیردوبه معنی کلمه یعنی پرداختن به موضوع یاکلمه ویاکاری برای ریشه یابی وحل وفصل آن وفکرکنم بهترین تعریف برای کلمه پردازش میتواندحل وفصل وتجزیه وتحلیل باشد

تحلیل و انجام کار

تحلیل، تصمیم گیری و انجام کار

در گفتار لری واژه ی ( پِزارش ) از گذشته بسیار بکار می رود ( باستانی ) .
به مَنای تجزیه و تحلیل و پردازش کردن، فکر کردن، اندیشه
در مثل :
پزارش می کردم که برای این کار چه کنم.
داشتم با خودم پزارش می کردم.
داشتم رخداد های دیروز را پزارش می کردم.

شاید همان پردازش در فارسی رسمی باشد.

پردازش

دریافت و فهم


کلمات دیگر: