کلمه جو
صفحه اصلی

زکان

فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که خود به خود سخن گوید .
از قرائ سمرقند

فرهنگ معین

(زَ ) (ص فا. ) کسی که از روی خشم یا دلتنگی با خود حرف بزند.

لغت نامه دهخدا

زکان. [ زَ / زُ ] ( نف ) شخصی را گویند که از خود رمیده باشد و خود بخود سخن گوید. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). خود به خود حرف زننده. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).آنکه از خود رمیده بود. و قیل به ازای فارسی. ( شرفنامه منیری ). ژکان. ژگان. در حال زکیدن. زکنده. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به زکیدن و ژکان شود.

زکان. [ زَ ] ( اِخ ) از قرای سمرقند. رجوع به نزهةالقلوب ج 3 و الانساب سمعانی و زکانی شود.

زکان . [ زَ ] (اِخ ) از قرای سمرقند. رجوع به نزهةالقلوب ج 3 و الانساب سمعانی و زکانی شود.


زکان . [ زَ / زُ ] (نف ) شخصی را گویند که از خود رمیده باشد و خود بخود سخن گوید. (برهان ) (از ناظم الاطباء). خود به خود حرف زننده . (انجمن آرا) (آنندراج ).آنکه از خود رمیده بود. و قیل به ازای فارسی . (شرفنامه ٔ منیری ). ژکان . ژگان . در حال زکیدن . زکنده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زکیدن و ژکان شود.


فرهنگ عمید

= ژکیدن

ژکیدن#NAME?


گویش مازنی

/zekaan/ زل زدن – خیره به چیزی نگاه کردن ممتد & سست عقیده

زل زدن – خیره به چیزی نگاه کردن ممتد


سست عقیده



کلمات دیگر: