کلمه جو
صفحه اصلی

جوشی

فارسی به انگلیسی

fiery, fretful, fussy, hot, hot-tempered, hotblooded, quick-tempered, short-tempered, intense, quick, hyper

fiery, fretful, fussy, hot, hot-tempered, hotblooded, intense, quick, quick-tempered, short-tempered


فارسی به عربی

مشاکس

مترادف و متضاد

fretful (صفت)
ناراحت، اخمو، جوشی

pettish (صفت)
ترشرو، بد اخلاق، ستیزه جو، زود رنج، جوشی

فرهنگ فارسی

منسوب به جوش یا آنکه عادت بنمودن اضطراب دارد .

فرهنگ معین

(ص . )عصبانی ،کسی که زود خشمگی ن می شود.

لغت نامه دهخدا

جوشی. ( ص نسبی ) منسوب به جوش. || آنکه عادت به نمودن اضطراب دارد. عصبانی. تندمزاج. آنکه زود خشم آرد. که بسیار اضطراب و بی تابی نماید.

دانشنامه عمومی

جوشی (سامورایی). جوشی (به ژاپنی: 上士 じょうし)، به افراد متعلق به طبقه بالای هانشی (سامورایی های در خدمت قلمروهای فئودالی در دوره ادو اطلاق می شود.
ساکاموتو ریوما
گروه دیگر سامورایی ها طبقه پایین گوشی بودند. گوشی به سامورایی ها که در عین متعلق بودن به طبقه سامورایی ها، کشاورز نیز بودند. در زمان صلح به شغل کشاورزی مشغول بودند و در زمان جنگ به عنوان رزمنده می جنگیدند و به آنان «گوسامورایی» گفته می شد.

گویش مازنی

/jooshi/ سینه زنی تند به هنگام عزاداری - عصبی

۱سینه زنی تند به هنگام عزاداری ۲عصبی



کلمات دیگر: