( اسم ) جمع خط . ۱ - خط ها . ۲ - نبشته ها . ۳ - رشته ها راهها .
خطوط
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(خُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ خط . ۱ - خط ها. ۲ - بنفشه ها. ۳ - رشته ها، راه ها.
لغت نامه دهخدا
خطوط. [ خ ُ ] ( ع اِ ) ج ِ خط. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). || سند. نوشته گواهی : بفرمود تا بدیار شام و زمین حجاز... بگشتند و خطوط از جمله سادات و علویان بستدند. ( کتاب النقض ).
- خطوط شعاعی ؛ مجموعه ای از خطوط که از یک نقطه گذرد.
- خطوط شعاعی ؛ مجموعه ای از خطوط که از یک نقطه گذرد.
فرهنگ عمید
خط#NAME?
= خط
پیشنهاد کاربران
معنی : خط ها
هم خانواده:خط
جمع خط
هم خانواده:خط
جمع خط
خطوط:خط ها _جمع خط ها
گندد بزند هیچی نداشت خیلی خونکه
شاید تو بیمارستان باشم دقیق نمیدونم حالا شما برو خونه
خط ها
Lines
Lines
خط ها
جمع خط _ خط ها
کلمات دیگر: