کلمه جو
صفحه اصلی

خلو

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - خالی شدن تهی گشتن . ۲ - تنها بودن . ۳ - ( اسم ) تنهایی .
نام کوهی است بسیار بزرگ و بلند و شامخ

فرهنگ معین

(خِ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - تهی ، خالی . ۲ - بیزار.
(خُ لُ وّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - خالی شدن ، تهی گشتن . ۲ - تنها بودن .

(خِ) [ ع . ] (ص .) 1 - تهی ، خالی . 2 - بیزار.


(خُ لُ وّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - خالی شدن ، تهی گشتن . 2 - تنها بودن .


لغت نامه دهخدا

خلو. [ خ ُ ] ( اِ ) نوعی ازآلوی بزرگ که آن را خلوگرده نیز گویند :
در آش خلو کوفته دیدم که بدعوی.
بسحاق اطعمه ( از جهانگیری ).
|| هلو که میوه ای است معروف. ( از برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ جهانگیری ).

خلو. [ خ ِل ْوْ ] ( ع ص ) خالی.تنها. منفرد. || مرد فارغ و بری. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، اخلاء. || زن فارغ و بری. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). ج ، اخلاء.

خلو. [ خ ُ ل ُوو ] ( ع مص ) خالی بودن. خلاء. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ). منه : جاؤونی خلو زید؛ ای خلوهم منه ؛ ای خالین منه : چون فخرالدوله وفات یافت به قاموس کس فرستاد و از وفات او و خلو عرصه ولایت خبر داد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). برادر او را خسرو و فیروزبن رکن الدوله به خلافت ونیابت او نامزد کردند تا از خلو منصب ملک و عطلت سریر پادشاهی خللی حادث نشود. ( ترجمه تاریخ یمینی ).

خلو. [ خ ُ ] ( اِخ ) نام کوهی است بسیار بزرگ و بلند و شامخ. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ).

خلو. [ خ ِل ْوْ ] (ع ص ) خالی .تنها. منفرد. || مرد فارغ و بری . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). ج ، اخلاء. || زن فارغ و بری . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). ج ، اخلاء.


خلو. [ خ ُ ] (اِ) نوعی ازآلوی بزرگ که آن را خلوگرده نیز گویند :
در آش خلو کوفته دیدم که بدعوی .

بسحاق اطعمه (از جهانگیری ).


|| هلو که میوه ای است معروف . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (فرهنگ جهانگیری ).

خلو. [ خ ُ ] (اِخ ) نام کوهی است بسیار بزرگ و بلند و شامخ . (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء).


خلو. [ خ ُ ل ُوو ] (ع مص ) خالی بودن . خلاء. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). منه : جاؤونی خلو زید؛ ای خلوهم منه ؛ ای خالین منه : چون فخرالدوله وفات یافت به قاموس کس فرستاد و از وفات او و خلو عرصه ٔ ولایت خبر داد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). برادر او را خسرو و فیروزبن رکن الدوله به خلافت ونیابت او نامزد کردند تا از خلو منصب ملک و عطلت سریر پادشاهی خللی حادث نشود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).


فرهنگ عمید

خالی بودن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲۸(بار)
خلاء و خلوّ به معنی خالی شدن است (اقرب) ایضاً خلوّ به معنی گذشتن زمان ب کار می‏رود راغب می‏گوید: خلوّ در زمان و مکان هر دو استعمال می‏شود لیکن چون از خالی شدن، گذشتن آن به نظر آمده لذا اهل لغت «خلا الزمان» را: زمان گذشت معنی کرده‏اند. استعمالات قرآن مجید همه از این قبیل مثل هیچ امّتی نیست مگر آنکه در آن انذار کننده‏ای گذشته است. ، ، . * خلوت را از آن جهت خلوت گویند که از اغیار خالی است «خلاالیه» یعنی در خلوت به او رسید. علی هذا معنی آیه چنین می‏شود: و چون در خلوت به شیاطین خود رسیدند می‏گویند ما با شمائیم. و چون خلوت کنند سر انگشتان را از خشم بر شما بد دندان گزند. * یوسف را بکشید و یا به زمین نا معلومی بیاندازید تا توجّه پدرتان برای شما خالی از حبّ یوسف و خالص باشد . تخلیه: ترک کردن، شخص از ترک کردن، شخص از ترک شده خالی و کنار می‏شود راغب اصل آن را ترک کردن در جای خالی گفته است . تخلّی: خالی شدن ایّام خالیة: روزهای گذشته . * این آیه روشن می‏کند که هیچ امّتی از امّتها بدون پیغمبر نبوده و در تمام آنها پیامبرانی از جانب خدا آمده‏اند. توضیح آنکه: چون در امّتی پیامبری از جانب خدا مبعوث شود بعد از گذشتن او دینش در اثر مرور زمان آلوده به شرک و کفر و بت پرستی می‏شود لذا گفته‏اند ریشه شرک و بت پرستی‏ها توحید است و هر جا که آن دو بوده باشد باید پی برد که ابتدا پیامبری بوده است در تاریخ آمریکا دیده‏ام: کاشفین آن چون وارد مملکت «پرو» شدند در آن جا معبد آفتاب یافتند حتی مردم آنجا می‏گفتند: این تازه واردها پسران آفتاب‏اند. باید از این دریافت که در آنجا نیز پیامبرانی وجود داشته است. بطور کلّی با دقت در این آیه و تحقیق در تاریخ امتّها می‏توان بوجود پیامبران در آنها پی برد و عموم موهبت الهی را در آنها کشف کرد. گر چه در ممالک غرب پیغمبری سراغ نداریم و تمام پیامبران امثال نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد «صلوات اللّه علیهم» از اهل شرق‏اند ولی اگر در سابقه آنها دقّت شود حتماً پیامبرانی در میان آنها بوده است. قرآن می‏فرماید: بعضی از پیامبران را بر تو حکایت کردیم و برخی را حکایت ننمودیم .


کلمات دیگر: