کلمه جو
صفحه اصلی

دگراندیش

فارسی به انگلیسی

dissenter, dissident, heretic


dissenter, dissident, heretic, heresy

فرهنگ معین

(دِ گَ اَ ) (ص . ) دارای اندیشة متفاوت با اندیشة حاکم بر جامعه .

دانشنامه عمومی

کلمهٔ روشن فکر یا دگر اندیش (Open-mind) بعد از وقوع انقلاب صنعتی در اروپا شکل گرفت و وقایع عمیق فرهنگی را بر کالبد اخلاق فردی و اجتماعی مردم به جای گذاشت.
روشنفکری
تاریخ معاصر ایران
تاریخ فلسفه
بیرون آمدن اروپا از زیر یوغ روحانیون مسیحی و متولد شدن صنعت و از طرفی ظهور فلسفه های سکولار و آنارشیستی که اساس دین و واژه های مقدس رایج در زبان مردم عامی را به چالش می گرفتند، نوید دهندهٔ طلوع خورشید صنعت و گذر زندگی بشر به دوره ای جدید و مدرن بود.
تعبیر کلی و خاصی از واژهٔ روشن فکر وجود ندارد. این کلمه در حیطهٔ روابط و علوم انسانی مطرح می شود و برای همین مشخص، متمایز و دارای اصولی خاص نیست. ولی بخصوص بعد از شکل گیری فلسفهٔ تجربه گرایی و ظهور دانشمندان و فیلسوفان بزرگی در این زمینه مانند کانت, ویل دورانت, مونتسکیو, فرانسیس بیکن, هیوم, لاک و دیگران که دایرهٔ وین را تشکیل می دادند، تعبیر غیر سنتی بودن و متفکر بودن را برای این واژه و مصداق آن بر انسان را در نظر گرفتند. به این مظمون که انسان ها بنا به ماهیت مادی خودشان بایست متکی به عقل و تجربه خویش باشند و در تمام تصمیماتی که می گیرند از روند و زنجیرهٔ فکری و تجربی، به دور از تعصب و سطحی نگری استفاده کنند.
هر چند در ابتدا دیدگاه آنارشیستی و آشوبگرانه (مانند انقلاب فرانسه) بود و در صدد براندازی تمام قوانین به یکباره همچون یک انقلاب بزرگ بود، ولی کم کم هنجارها و قوانین از دل رفتارهای اکثریت بیرون دوید و اصول خاصی برای رفتارهای جمعی و فردی در نظر گرفته شد تا ارزشیابی از رفتارها مقدور گردد. روشن فکر لقب یا عنوانی اجتماعی نیست بلکه نوعی شیوهٔ اندیشیدن و نگاه کردن به رخدادهاست که در قشرهای تحصیل کرده و صاحب قلم و فرهنگ مرسوم است یا حداقل وانمود به رعایت کردن آنها می شود. بخصوص در قرن بیستم این واژه رنگ و بویی دگراندیشانه به خود گرفت، اکثر هنرمندان و بزرگان به درک حقیقی این واژه ره بردند و از اسم کوچک و ناقص آن عبور کرده، به نوعی درک ذاتی در این مورد رسیدند که همانا درک انسان بودن و قوانین طبیعی ای بود که بر خود انسان حاکم بود، نه بر اسطوره ها و ابرانسان هایی که از افسانه ها سر بر می آوردند و مردم را با حرفهای اخلاقی و شعارهای زیبایشان مشغول می کردند.

دانشنامه آزاد فارسی

دِگَراندیش (dissident)
در دولت های تک حزبی، شخصی ناهم رأی با خط فکری رسمی. دگراندیشان را به تبعید، زندان، اردوگاه های کار، و مؤسسات روان درمانی فرستاده اند یا از کار محروم کرده اند. در اتحاد شوروی سابق شمار دگراندیشان زندانی از بیش از ۶۰۰ تن در ۱۹۸۶ به کمتر از ۱۰۰ تن در ۱۹۹۰ کاهش یافت که اکثر آنان نیز از ملی گرایان قومی بودند. در چین، پس از قتل عام میدان تیانانمن در ۱۹۸۹، تعداد زندانیان دگراندیش فزونی گرفت. وانگ دان، معروف ترین فعال هوادار مردم سالاری، در ۱۹۹۶ بنا بر گفته ها به جرم دسیسه چینی برای براندازی حکومت به یازده سال زندان محکوم شد اما در آوریل ۱۹۹۸ به دلایل پزشکی آزاد شد و اجازه یافت به ایالات متحده سفر کند. در اتحاد شوروی سابق، پیش از به اجرا درآمدن گلاسنوست (سیاست فضای باز)، دگراندیشان از این گروه ها تشکیل می شدند: کمونیست هایی که هوادار روشی مردم سالارانه تر و انسانی تر بودند؛ گروندگان به آیین های دینی؛ یهودیان خواستار مهاجرت؛ و حامیان جنبش های جدایی طلب قومی یا ملی در داخل اتحاد جماهیر شوروی (ازجمله ارامنه، لیتوانیایی ها، اوکراینی ها، و تاتارها). اینان عقاید خود را در سامیزدات (نوشته هایی که مخفیانه توزیع می شدند و گاه نیز در خارج انتشار می یافتند) بازگو می کردند. در اواخر دهۀ ۱۹۸۰، میخائیل گورباچف با ازمیان برداشتن سانسور، تا حدودی کثرت گرایی سیاسی را مجاز شمرد و دربارۀ مؤمنان به مذاهب نیز تساهل پیشه کرد. در فاصلۀ ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۰، تقریباً به ۱۰۰هزار یهودی اجازۀ مهاجرات داده شد. برخی از دگراندیشانی که پیش تر تحت تعقیب و آزار قرار گرفته بودند و سرشناس ترین آ ن ها آندری ساخاروف، فیزیک دان روسی، بود، به پشتیبانی از برنامۀ اصلاحات تازه برخاستند.

پیشنهاد کاربران

دگراندیش: نواندیش. کسی که باور دیگر دارد. اندیشورز. اندیشورز مخالف نظام حکومتی. نوگرا. روشنفکر. نواندیشی که در برابر سنت میایستد. اندیشورز غیر دینی. اندیشگری که ناهمسو با حکومت است. کسیکه همسوی نیست با دیگران. نوآور. اندیشورز نوآور. اندیشورزی که در دین نوآوری میکند.

عدم شخصیت

اگزیستانسیالیست


کلمات دیگر: