کلمه جو
صفحه اصلی

جوغ

فرهنگ فارسی

چوبی که روی گردن جفت گاومیگذارندوبه گاو آهن زنند
( اسم ) چوبی که روی گردن جفت گاو نهند و گاو آهن را بدان بندند و زمین را شیار و تخم کنند.

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - چوبی که روی گردن جفت گاو می گذاشتند و گاوآهن را بدان می بستند تا زمین را شیار زده و شخم کنند. ۲ - جوی آب .

لغت نامه دهخدا

جوغ. ( اِ ) بروزن دوغ ، چوبی را گویند که در وقت زراعت کردن بر گردن گاو نهند. ( برهان ). رجوع به جغ و یوغ و جه شود.

فرهنگ عمید

چوبی که روی گردن جفت گاو می گذارند و گاوآهن را به آن می بندند و زمین را شخم می زنند، یوغ.


کلمات دیگر: