کلمه جو
صفحه اصلی

جهارت

فرهنگ معین

(جَ رَ ) [ ع . جهارة ] (مص ل . ) نک جهار.

لغت نامه دهخدا

جهارت. [ج َ رَ ] ( از ع ، مص ) بلندآواز شدن. ( آنندراج ). بلند شدن و اوج گرفتن آواز. || ( اِمص ) زیبایی قد و منظر. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جهارة شود.

جهارت. [ ] ( اِ ) آهنگی است در موسیقی. رجوع به آهنگ در این لغت نامه شود.

جهارة. [ ج َ رَ ] ( ع مص ) دیداری گردیدن مرد. ( منتهی الارب ). || فخیم و بزرگ شدن کسی در جلو چشم بیننده. ( اقرب الموارد ). زیبا شدن. بزرگ داشتن کسی در چشم دیدار. ( تاج المصادر بیهقی ). || بلندسخن شدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). بلندآواز شدن. ( زوزنی ). آواز بلند برداشتن. ( تاج المصادر ). رجوع به جُهورة شود.

جهارت . [ ] (اِ) آهنگی است در موسیقی . رجوع به آهنگ در این لغت نامه شود.


جهارت . [ج َ رَ ] (از ع ، مص ) بلندآواز شدن . (آنندراج ). بلند شدن و اوج گرفتن آواز. || (اِمص ) زیبایی قد و منظر. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جهارة شود.


فرهنگ عمید

بلند شدن و اوج گرفتن آواز و صدا.


کلمات دیگر: