کلمه جو
صفحه اصلی

مبردات

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع مبرده . ۱ - سرد کننده ها . ۲ - ادوی. سرد که بمزاج سردی بخشند .

لغت نامه دهخدا

مبردات. [ م ُ ب َرْ رِ ] ( ع ص ، اِ ) سرد کنندگان. ( غیاث ) ( آنندراج ). ج ِ مبرد. ادویه سرد که به مزاج سردی بخشد. ( غیاث ) ( آنندراج ). چیزهایی سرد که بدن را خنک کند و حرارت را فرونشاند. ( ناظم الاطباء ). غذاها و دواها که طبع و مزاج را سردی بخشد و حرارت بنشاند. ( یادداشت دهخدا ).


کلمات دیگر: