کلمه جو
صفحه اصلی

برروشن

فرهنگ فارسی

امت بر روشنان .

فرهنگ معین

(بَ رْ رَ وِ شْ )(ص . )مؤمن ، گرونده . ج . برروشنان .

لغت نامه دهخدا

برروشن. [ ب َرْ، رَ وِ ] ( اِ مرکب ) امت. ( لغت نامه اسدی ). ج ، برروشنان. برروشن ( از: بر بمعنی ب ِ یا بمعنی عالی و بلند و رفیع + روشن ، روش ، بمعنی رفتار ) و معنی مجموع یعنی اینکه بر صراط مستقیم و دین حق است یا اینکه بر دینی عالی تر و درست است و اینکه بعضی گمان برده اند برروشن مصحف بدروشن و بمعنی گنه کار است بر اساسی نیست چه این کلمه تنها در شعر دقیقی آمده است و شاهد بیشتری برای آن به دست نیست و همه صوری که برای کلمه حدس زده اند و همه را هم صاحب برهان ضبطکرده نیز اساسی ندارد. جزء اول این کلمه بر یا پر است و هیچیک از آن صور با دال نیست و دیگر اینکه همه ٔآن صورتها بمعنی امت گفته اند نه گناهکار. ( یادداشت مؤلف ). کلمه از «بر» بمعنی به یا علی برای استعلاء وروشن اسم مصدر از رفتن است ، بمعنی آنان که برراه و براه اند مقابل بیراه و گمراه یا آنان که برراه بهتر و برترند مثل ارتودوکس مسیحیان فریوری و فریور کیش. پاکدینان یعنی مذهبی بهتر از دینی و مجازاً شاعر آن را بمعنی مسلمین آورده است نه بمعنی امت. ( یادداشت مؤلف ). مسلمان. آنکه براه یا برراه نیک است یا آنکه برراه برتر است. امتی برراه راست. حنیف :
شفیع باش بر شه مرا بدین زلت
چو مصطفی بردادار برروشنان را.
دقیقی.
و رجوع به برروشنان شود.

فرهنگ عمید

گرونده، مؤمن: شفیع باش برِ شه مرا بدین زلت / چو مصطفی برِ دادار بر روشنان را (دقیقی: ۹۵ ).


کلمات دیگر: