کلمه جو
صفحه اصلی

مخلاف

فرهنگ فارسی

( صفت ) مردی که در وعدههای خود بسیار خلاف کند جمع : مخالیف .

فرهنگ معین

(مِ ) [ ع . ] (اِ. ) روستا، ده .

لغت نامه دهخدا

مخلاف. [ م ِ ] ( ع ص ) مرد بسیار خلاف کننده وعده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) روستا. ج ، مخالیف. و منه مخالیف الیمن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). ناحیه. یقال فی کل بلد مخلاف ؛ ای ناحیة. ( ناظم الاطباء ). مخلاف در یمن معادل کوره و رستاق است و به نام ساکنان آن اضافه میشود: مخلاف مادن و مخلاف مأرب. رجوع به معجم البلدان شود.

دانشنامه عمومی

مخلاف (یمن). مخلاف نام روستایی است در عزلهٔ (هلال بنی عامر)، از توابع استان مَهره در کشور یمن در شبه جزیره عربستان. جمعیت آن ۷۹ نفر (۵ خانوار) می باشد.
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی) .


کلمات دیگر: