کلمه جو
صفحه اصلی

مخرم

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- پشته و کوهی که منفرد باشد . ۲ - بینی کوه جمع : مخارم .
ابن حزن بن زیاد بن الحارث

فرهنگ معین

(مَ رِ ) [ ع . ] (اِ. ) بینی کوه .

لغت نامه دهخدا

مخرم .[ م ُ خ َرْ رِ ] (اِخ ) ابن حزن بن زیادبن الحارث بن کعب المذحجی . یکی از شعرای دوران جاهلیت است ، و به نام مادرش «فکهة» شهرت داست . (از اعلام زرکلی ج 8 ص 72).


مخرم. [ م َ رِ ] ( ع اِ ) پشته یا کوه که منفرد باشد از یکدیگر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پشته و کوه منفرد. ( ناظم الاطباء ) ( از محیط المحیط ). || مخرم الجبل ؛ بینی کوه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ) ( از آنندراج ). بینی و دماغه کوه. ( ناظم الاطباء ). || و کذلک مخرم السیل. ج ، مَخارِم و آن دهانها راه کوه باشد. ( منتهی الارب ). مخرم السیل ؛ جزء پیشین از توجبه. ج ، مخارم. ( ناظم الاطباء ): از نهیب آن لشکر با پناه کوهی حصین نشست و به مخرمی میان دو کوه بلند التجا ساخت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 350 ). و رجوع به مخارم شود.

مخرم. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) مرگ از بیخ برکننده مردم. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

مخرم. [ م ُ خ َرْ رِ ] ( اِخ ) نام یکی از محله های بغداداست. ( از اعلام زرکلی ج 8 ص 72 ). محله ای است به بغداد مر یزیدبن مخرم را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). محله ای است در بغداد که بین رصافه و نهر معلی واقع شده و خانه سلاطین خلف در آن بوده است که آن خانه ها را امام ناصر منسوب به مخرم بن یزید خراب کرد و بعضی گفته اند که از اقطاعات عمربن الخطاب بود. ( از مراصد الاطلاع ).

مخرم.[ م ُ خ َرْ رِ ] ( اِخ ) ابن حزن بن زیادبن الحارث بن کعب المذحجی. یکی از شعرای دوران جاهلیت است ، و به نام مادرش «فکهة» شهرت داست. ( از اعلام زرکلی ج 8 ص 72 ).

مخرم . [ م َ رِ ] (ع اِ) پشته یا کوه که منفرد باشد از یکدیگر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پشته و کوه منفرد. (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). || مخرم الجبل ؛ بینی کوه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) (از آنندراج ). بینی و دماغه ٔ کوه . (ناظم الاطباء). || و کذلک مخرم السیل . ج ، مَخارِم و آن دهانها راه کوه باشد. (منتهی الارب ). مخرم السیل ؛ جزء پیشین از توجبه . ج ، مخارم . (ناظم الاطباء): از نهیب آن لشکر با پناه کوهی حصین نشست و به مخرمی میان دو کوه بلند التجا ساخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 350). و رجوع به مخارم شود.


مخرم . [ م ُ خ َرْ رِ ] (اِخ ) نام یکی از محله های بغداداست . (از اعلام زرکلی ج 8 ص 72). محله ای است به بغداد مر یزیدبن مخرم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). محله ای است در بغداد که بین رصافه و نهر معلی واقع شده و خانه ٔ سلاطین خلف در آن بوده است که آن خانه ها را امام ناصر منسوب به مخرم بن یزید خراب کرد و بعضی گفته اند که از اقطاعات عمربن الخطاب بود. (از مراصد الاطلاع ).


مخرم . [ م ُ رِ ] (ع ص ) مرگ از بیخ برکننده ٔ مردم . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).


فرهنگ عمید

برآمدگی کوه، دماغة کوه.


کلمات دیگر: