کلمه جو
صفحه اصلی

مرء

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِ. ) مرد، رجل .

لغت نامه دهخدا

مرء. [ م َ رَءْ ] ( ع مص ) با زن مانستن در هیأت یا کلام. ( منتهی الارب ). به زنان شبیه گشتن در شکل و هیأت یا طرز سخن گفتن و کلام. ( از اقرب الموارد ). || خوشگوار یافتن طعام را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). مرائة. رجوع به مرائة شود.

مرء. [ م َرء ] ( ع اِ ) مرد. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( منتهی الارب ). مرد. مقابل زن. || انسان. ( اقرب الموارد ). نوع انسانی. ( ناظم الاطباء ). بر انسان اعم از مرد یا زن نیز اطلاق شود. ( از متن اللغة ) :
گفت پیغمبر به تمییز کسان
مرء مخفی لدی طی اللسان.
مولوی.
|| گرگ. ( منتهی الارب ). ذئب. ( اقرب الموارد ). || اطعام و ولیمه به مناسبت اتمام ساختمانی یا ازدواجی. ( از متن اللغة ). || ( مص ) خوردن. ( از منتهی الارب ). طعام خوردن. ( از اقرب الموارد ). مرائة. چشیدن و خوردن طعام را. || در شکل و در طرز سخن گفتن شبیه زن شدن. ( از متن اللغة ). رجوع به مَرَءْ شود. || گاییدن. ( منتهی الارب ): مراء؛ تغشی امرأته. ( متن اللغة ).

مرء. [ م َ رَءْ ] (ع مص ) با زن مانستن در هیأت یا کلام . (منتهی الارب ). به زنان شبیه گشتن در شکل و هیأت یا طرز سخن گفتن و کلام . (از اقرب الموارد). || خوشگوار یافتن طعام را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مرائة. رجوع به مرائة شود.


مرء. [ م َرء ] (ع اِ) مرد. (ترجمان علامه جرجانی ) (منتهی الارب ). مرد. مقابل زن . || انسان . (اقرب الموارد). نوع انسانی . (ناظم الاطباء). بر انسان اعم از مرد یا زن نیز اطلاق شود. (از متن اللغة) :
گفت پیغمبر به تمییز کسان
مرء مخفی لدی طی اللسان .

مولوی .


|| گرگ . (منتهی الارب ). ذئب . (اقرب الموارد). || اطعام و ولیمه به مناسبت اتمام ساختمانی یا ازدواجی . (از متن اللغة). || (مص ) خوردن . (از منتهی الارب ). طعام خوردن . (از اقرب الموارد). مرائة. چشیدن و خوردن طعام را. || در شکل و در طرز سخن گفتن شبیه زن شدن . (از متن اللغة). رجوع به مَرَءْ شود. || گاییدن . (منتهی الارب ): مراء؛ تغشی امرأته . (متن اللغة).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَرْءُ: شخص
تکرار در قرآن: ۳۸(بار)
. آیه در بیان بذل زن است قسمتی از مهریّه خویش را به مرد. طبرسی در متن آیه فرموده: هنی‏ء گوارا و دلچسبی است که نقصانی ندارد و مری‏ء آنست که خوش عاقبت، تامّ الهضم و بی‏ضرر باشد در اقرب الموارد گوید: به قولی هنی‏ء لذیذ و مری‏ء خوش عاقبت است. راغب گوید: مَرِی‏ء رأس لوله معده چسبیده به حلق است «مَرُؤُ الطَّعامُ» برای آن گویند که موافق طبع است. بنابراین می‏شود گفت هَنی‏ء در آیه به معنی بلا مشقت و مَری‏ء به معنی گوارا است یعنی اگر زنان به طیب نفس چیزی از مهریّه خویش را به شما بذل کردند راحت و گوارا بخورید هنی‏ء و مری‏ء هر دو حال‏اند از مبذول. مَرْء وِامْرَءٌ: به معنی انسان و مرد آید . به قرینه «صاحِبَتِهِ» مراد از مرء در آیه مرد است ایضاً ظاهراً در آیه . ولی در آیات . . مراد مطلق انسان است. ایضاً کلمه امرأ در آیه . مراد از آن، مرد است و در آیه . مراد مطلق انسان می‏باشد. امرأة و مرأة به معنی زن است . ولی «مرأة» در کلام الله نیامده است.


کلمات دیگر: