کلمه جو
صفحه اصلی

نیمکت

فارسی به انگلیسی

pew, bench, sofa, seat, daybed, divan, settee

bench, sofa, seat


bench, daybed, divan, seat, settee


فارسی به عربی

اریکة , مقعد

مترادف و متضاد

seat (اسم)
مقر، جا، کفل، نیمکت، مرکز، مستقر، مسند، نشیمن، مدار، صندلی، محل اقامت، سرین، جایگاه، نشیمن گاه

banquette (اسم)
زمین بلند، پشت بارو، نیمکت

bench (اسم)
نیمکت، مسند، کرسی قضاوت، جای ویژه

couch (اسم)
نیمکت، مسند، تخت

pew (اسم)
نیمکت، مقام، پیف

sofa (اسم)
نیمکت، نیمکت مبلی نرم و فنری

settee (اسم)
نیمکت

squab (اسم)
نیمکت، جوجه، کوسن، تپلی

فرهنگ فارسی

صندلی پهن که دویاسه نفربتوانندروی آن پهلوی هم، بنشینند، نیم تخت ونیم دست هم میگویند

فرهنگ معین

(کَ ) (اِ. ) نوعی صندلی دراز و پهن که چند نفر بتوانند روی آن بنشینند.

لغت نامه دهخدا

نیمکت. [ ک َ ] ( اِ مرکب ) از: نیم ( به معنی نصف ) + کت ( به معنی تخت ). ( یادداشت مؤلف ). تختی که دست کم از یک طرف دیواره نداشته باشد و بر آن نشینند و پاها فروآویزند یا بر زمین نهند.

فرهنگ عمید

صندلی پهن که چند نفر بتوانند روی آن پهلوی هم بنشینند، نیم تخت، نیم دست.

دانشنامه عمومی

نیمکَت گونه ای نشیمن گاه است که برای نشستن بیش از یک نفر جا دارد.
نیمکت کلیسا
نیمکت ها معمولاً چوبی هستند ولی مواد دیگر نیز در ساخت آن ها کاربرد دارند. در پارک ها نیمکت های سیمانی نیز کار گذاشته می شود.برای ساخت نیمکت های تزیینی با کاربرد خانگی یا کتابخانه ها و بیمارستان ها و تمام مکان هایی که از رطوبت در امانند می توان از ام دی اف نیز استفاده نمود.
ویکی پدیای انگلیسی.

پیشنهاد کاربران

نیمکت :desk



کلمات دیگر: