کلمه جو
صفحه اصلی

سولوق

فرهنگ فارسی

( اسم ) خورجینی که سابقا در سفر همراه می برده اند .

فرهنگ معین

[ تر - مغ . ] (اِ. ) خورجینی که سابقاً در سفر همراه می برده اند.

لغت نامه دهخدا

سولوق. ( ترکی - مغولی ، اِ ) خورجینی که سابق در سفر همراه می برده اند. ( فرهنگ فارسی معین ) : از آن وجه میوه ها در سولوق ریختم. ( جهانگشای جوینی ). چون باردو رسید میوه ها را از سولوق بیرون آورده است. ( جهانگشای جوینی ).


کلمات دیگر: