کلمه جو
صفحه اصلی

دوگان

فارسی به انگلیسی

binary, dual

dual


فرهنگ فارسی

دو نوع دو جنس : [[ پس در آن کشتی از هر جانوری دو گان : نری و ماده ای ]] .

لغت نامه دهخدا

دوگان. [ دُ ] ( ص نسبی ) ( از دو + گان ، که پسوند نسبت است و گاهی به صورت گانه آید ). دوتایی. ( یادداشت مؤلف ). دوتا و مضاعف. ( ناظم الاطباء ). مضاعفة؛ زره دوگان حلقه بافته. ( صراح اللغة ) :
بخ بخ این زاهد دوگانه گزار
که دو گان سجده می کند یک بار.
امیرخسرو ( از انجمن آرا ).
|| دوبدو. ( ناظم الاطباء ). دودو. دوتا دوتا. ( یادداشت مؤلف ) : و مردمان و لشکر و مهتران نیز یکان و دوگان به زینهار می آمدند. ( ترجمه تاریخ طبری ص 513 ).
پس گیو بد آوه سمکنان
برفتند خیلش یکان و دوگان.
فردوسی.
آن مبارز که بر آماج دوگان چرخ کشید
نتواند که دهد نرم کمانش را خم.
فرخی.
کوه کوبان را یکان اندر کشیده زیر داغ
بادپایان را دوگان اندر کمند افکنده خوار.
فرخی.
این جا همی یگان و دوگان قرمطی کشد
زینان به ری هزار بیابد به یک زمان.
فرخی.
مادت معیشت من آن بود که هر روز یکان و دوگان ماهی می گرفتمی. ( کلیله و دمنه ). || دو جنس. دو نوع : پس در آن کشتی از هر جانوری دوگان نری و ماده ای. ( تفسیر کمبریج ورق 55 - از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به ماده ٔگان در همین لغت نامه و نیز المعجم چ مدرس رضوی ص 177شود.

فرهنگ عمید

۱. دو، دوتا، دوتایی، دوبه دو.
۲. دوبرابر.

دانشنامه عمومی

دوگان، روستایی از توابع بخش عقدا شهرستان اردکان در استان یزد ایران است.
این روستا در دهستان عقدا قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۱ نفر (۵خانوار) بوده است.

پیشنهاد کاربران

دچار تردید بودن ، دوراهی


کلمات دیگر: