کلمه جو
صفحه اصلی

دوست وار

فارسی به انگلیسی

friendly, kindly, amicable

friendly, kindly


لغت نامه دهخدا

دوستوار. ( ص مرکب ، ق مرکب ) دوست مانند. ( ناظم الاطباء ). دوستانه. ( ناظم الاطباء ). صمیمانه. ( یادداشت مؤلف ) :
نوشتم یکی نامه دوست وار
که هم دوست بوده ست و هم نیک یار.
دقیقی.
گر نظری دوست وار بر طرف ما کنی
حقه همه کیمیاست وین مس ما زر شود.
سعدی.
مده بوسه بر دست من دوستوار
برو دوستدار مرا دوست دار.
سعدی.

فرهنگ عمید

۱. دوست مانند، مانند دوست، دوست نما، شبیه دوست.
۲. (قید ) دوستانه: مده بوسه بر دست من دوست وار / برو دوستداران من دوست دار (سعدی۱: ۵۷ ).

پیشنهاد کاربران

دوست وار: دوستانه.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۲۷ ) .



کلمات دیگر: