کلمه جو
صفحه اصلی

مراسله


مترادف مراسله : خط، رقعه، رقیمه، عریضه، کاغذ، مرقومه، مکتوب، منشور، نامه، نوشته

متضاد مراسله : مکالمه

فارسی به انگلیسی

epistle, letter

deed, certificate


letter


عربی به فارسی

ارتباط , مطابقت , تشابه , مراسلا ت , متناظر , مکاتبه کننده


مترادف و متضاد

epistle (اسم)
رساله، نامه، نامه منظوم، مراسله

letter (اسم)
حرف، خط، ادبیات، نامه، مراسله، نویسه، موجر، دانش، کاغذ، عریضه، مرسوله، حرف الفباء، حرف چاپی، اثار ادبی، اجازه دهنده

خط، رقعه، رقیمه، عریضه، کاغذ، مرقومه، مکتوب، منشور، نامه، نوشته ≠ مکالمه


فرهنگ فارسی

بهم نامه نوشتن، نامه فرستادن ، نامه
۱- ( مصدر ) نامه نوشتن و فرستاد ن بیکدیگر . ۲- ( اسم ) نامه مکتوب : مراسلهای از لارد کلارندن وزیر امور خارج. انگلیس در جوف آن ( پاکت ) بود... جمع : مراسلات .
نامه رد و بدل کردن

فرهنگ معین

(مُ س لِ ) [ ع . مراسلة ] ۱ - (مص ل . ) به هم نامه نوشتن ، نامه فرستادن . ۲ - (اِ. ) نامه ، مکتوب . ج . مراسلات .

لغت نامه دهخدا

مراسله. [ م ُ س َ / س ِ ل َ / ل ِ ] ( از ع اِمص ) مراسلة. نامه و پیغام رد و بدل کردن. رجوع به مراسلة شود. || ( اِ ) نامه. ( لغات فرهنگستان ). مکتوب. نوشته. نامه و پیغامی که به کسی فرستند. ج ، مراسلات.
- مراسله داشتن ؛ مکاتبه داشتن. با هم نامه و پیغام رد و بدل کردن. به پیغام و نامه با هم رابطه داشتن : یکی از متعلقان واقف بود و ملک را اعلام کرد که فلان را که حبس فرموده ای با ملوک نواحی مراسله دارد. ( گلستان سعدی ).
- مراسله نوشتن ؛ نامه نوشتن. مکاتبه کردن.

مراسلة. [ م ُ س َ ل َ ] (ع مص ) نامه و پیغام کردن با هم . (منتهی الارب ). با کسی مکاتبت کردن و به یکدیگر پیغام فرستادن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). نامه ها و رسائل با هم رد و بدل کردن . (از متن اللغة). مراسله . || پیروی کردن کسی را در کارش . (از ناظم الاطباء): راسله فی عمله ؛ تابعه ، فهو رسیل . (متن اللغة).
- راسله الغناء ؛ باراه فی ارساله ، و هو رسیل . (متن اللغة).


فرهنگ عمید

۱. نامه.
۲. (اسم مصدر ) [قدیمی] به هم نامه نوشتن، نامه فرستادن.

جدول کلمات

نامه


کلمات دیگر: