کلمه جو
صفحه اصلی

مراتب


مترادف مراتب : درجات، پایه ها، درجه ها، مراحل، منازل، ارزش ها، رتبه ها، قدرها، امر، قضیه، موضوع، مطلب، بارها، دفعات

برابر پارسی : پایه ها، پایگاه ها، پله ها، پایگاه ها، پایه ها، پله ها، چگونگی

فارسی به انگلیسی

circumstances, facts, case

مترادف و متضاد

درجات، پایه‌ها، درجه‌ها، مراحل، منازل


ارزش‌ها، رتبه‌ها، قدرها


امر، قضیه، موضوع، مطلب


بارها، دفعات


۱. درجات، پایهها، درجهها، مراحل، منازل
۲. ارزشها، رتبهها، قدرها
۳. امر، قضیه، موضوع، مطلب
۴. بارها، دفعات


فرهنگ فارسی

جمع مرتبه
(اسم ) جمع مرتبه .۱- پایه ها درجه ها : یقین را مراتب است .۲- بارها دفعات . یا به مراتب . بدفعات مکررا. یا بر مراتب . بحسب مرتبه ها طبق درجات : مهتران آمدند از پس و پیش صف کشیدند بر مراتب خویش . ( نظامی لغ.: صف کشیدن ) . توضیح در فارسی گاه آنرا به مراتبها جمع بسته اند : اندازههای ایشانرا مراتبها نهادند .

فرهنگ معین

(مَ تِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مرتبه .

لغت نامه دهخدا

مراتب. [ م َ ت ِ ] ( ع اِ ) درجات. طبقات. رتبه ها. ج ِ مرتبه. رجوع به مرتبه شود :
تا طبعها مراتب دارند مختلف
آب است بر زمین و اثیر است بر هوا.
مسعود سعد.
اصحاب سلطان همیشه این مراتب را منظورنداشته اند بلکه به تدریج... آن درجات یافته اند. ( کلیله و دمنه ). رفتن بر درجات شرف بسیارمؤنت است و فرودآمدن از مراتب عز اندک عوارض. ( کلیله و دمنه ). مراتب میان اصحاب مروت... مشترک و متنازع فیه است. چه عالمیان در منازل و معارج و مراتب و مدارج متفاوت قدراند. ( سندبادنامه ص 4 ). و چنانکه انبیا را مراتب است. ( سندبادنامه ص 6 ). در خدمت حضرت سلطانی در مراتب و مناصب ترقی می کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 363 ).
مهتران آمدنداز پس و پیش
صف کشیدند بر مراتب خویش.
نظامی.
|| بارها. دفعات.
- به مراتب ؛ به دفعات. مکرراً. ( فرهنگ فارسی معین ).
- مراتب اعداد ؛ آحاد و عشرات و مآت و الوف است. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به مرتبه شود.
- مراتب چهارگانه ؛ شریعت و طریقت و معرفت و حقیقت است. ( غیاث اللغات ).
- مراتب سته ؛ به اصطلاح صوفیان ، اول احدیت است که اعتبار ذات فقط است و به عالم غیب نیز مسمی می گردد و به قول بعضی وحدت که مسمی به یقین اول و برزخ کبری و قابلیت محض میشود و ثانی و احدیت که اعتبار ذات به اسماء و صفات تفصیلاً ثالث ارواح مجرده که از عبارت عقول عالیه و ارواح بشریه است رابع ملکوت که حاوی نفوس سماوی و بشریه است و آن را عالم مثال هم گویند، خامس عالم ملک که کنایه از اجسام و اعراض باشد و به عالم شهادت نیز مسمی میگردد، و سادس عالم انسان کامل که محل جمیع مراتب است. ( غیاث اللغات ).

فرهنگ عمید

= مرتبه

مرتبه#NAME?


فرهنگ فارسی ساره

چگونگ


پیشنهاد کاربران

مرتب، درجه

از مراتب فضل دوستان مطلعیم.

درجه


کلمات دیگر: