کلمه جو
صفحه اصلی

تفرع

فارسی به انگلیسی

branching out, being derived

فرهنگ فارسی

شاخه شاخه شدن، شعبه شعبه شدن، بسیارشدن شاخه ها
۱ -( مصدر ) شاخه شاخه شدن شعبه شعبه گردیدن . ۲ - ( اسم ) انشعاب . جمع : تفرعات .

فرهنگ معین

(تَ فَ رُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) شاخه شاخه شدن .

لغت نامه دهخدا

تفرع. [ ت َ ف َرْ رُ ] ( ع مص ) بر زبر چیزی شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بر زور چیزی شدن. ( زوزنی ). بر بر چیزی شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بر سر چیزی شدن. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || شاخ بسیاری زدن. ( تاج المصادر بیهقی ). شاخ زدن. ( زوزنی ). شاخ برزدن. || بسیارشاخ شدن درخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بسیار گردیدن شاخه ها. ( از اقرب الموارد ). || مهترین قومی را به زنی گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ). سیده قومی را بزنی خواستن. || برآمدن بر قوم و درآمدن در آنها. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). به شتم برآمدن بر قوم. || برتر شدن بر قوم.( از اقرب الموارد ). || بیرون آمدن از چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). دور شدن مسائل از اصل موضوع و خارج شدن. ( از اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: