کلمه جو
صفحه اصلی

تعری

عربی به فارسی

برهنگي , عريان بودن


فرهنگ فارسی

برهنه شدن

لغت نامه دهخدا

تعری. [ ت َ ع َرْ ری ] ( ع مص ) برهنه شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خالی گردیدن از چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تعریة شود.

فرهنگ عمید

برهنه شدن، لباس از تن درآوردن.


کلمات دیگر: