کلمه جو
صفحه اصلی

سکن

عربی به فارسی

سبک کردن , تخفيف دادن , تسکين دادن , راستي , براستي , درحقيقت , راستگو , تسکين دهنده , تفال , پيشگويي , ضرب المثل


سکونت , اسکان , سکني , مستعمره , مسکن , منزل , محل سکونت , اطاق کرايه اي , محل اقامت , اقامتگاه


فرهنگ فارسی

آرمیدن، جای گرفتن درخانه، ساکن شدن
( اسم ) قوت خورش جمع : اسکان .
جای گرفتگی و با شش آرامگاه یا آرامش یا آتش .

فرهنگ معین

(سَ کَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) جای گرفتن . ۲ - آرمیدن . ۳ - (اِ. ) آن چه که به آن انس گیرند و آرامش پیدا کنند.
(سَ ) [ ع . ] (اِ. ) قوت ، خورش ، ج . اَسکان .

(سَ کَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) جای گرفتن . 2 - آرمیدن . 3 - (اِ.) آن چه که به آن انس گیرند و آرامش پیدا کنند.


(سَ) [ ع . ] (اِ.) قوت ، خورش ؛ ج . اَسکان .


لغت نامه دهخدا

سکن . [ س َ ک َ ] (ع اِ) ج ِ ساکن . باشندگان خانه . || قوت و خورش . (منتهی الارب ).


سکن . [ س َ ک َ ] (ع مص ) مسکین شدن . (منتهی الارب ).


سکن. [ س َ ک َ ] ( ع مص ) مسکین شدن. ( منتهی الارب ).

سکن. [ س َ ک َ ] ( ع اِ ) ج ِ ساکن. باشندگان خانه. || قوت و خورش. ( منتهی الارب ).

سکن.[ س َ ک َ ] ( ع اِ ) جای گرفتگی و باشش ( اسم است سکون را ). ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آرامگاه. ( مهذب الاسماء ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58 ) :
توشه ای نی که آن دهد قوتم
گوشه ای نی که آن بود سکنم.
سیدحسن غزنوی.
|| آرامش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) :
تا قیام الساعة در اقبال و در دولت بود
هرکه اندر سایه من ساعتی گیرد سکن.
سوزنی.
|| آتش. || هرچه به وی مرد آرام گیرد چون زن و فرزند و جز آن. || رحمت و برکت. ( منتهی الارب )( آنندراج ). || دلارام. ( مهذب الاسماء ). || ( مص ) آرمیدن. || درویش و محتاج گردیدن. || ضعیف شدن. || جای گرفتن در خانه خود. ( منتهی الارب ). در سرای نشستن. ( تاج المصادر بیهقی ). || جای باش گردانیدن. ( منتهی الارب ).

سکن .[ س َ ک َ ] (ع اِ) جای گرفتگی و باشش (اسم است سکون را). (منتهی الارب ) (آنندراج ). آرامگاه . (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58) :
توشه ای نی که آن دهد قوتم
گوشه ای نی که آن بود سکنم .

سیدحسن غزنوی .


|| آرامش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) :
تا قیام الساعة در اقبال و در دولت بود
هرکه اندر سایه ٔ من ساعتی گیرد سکن .

سوزنی .


|| آتش . || هرچه به وی مرد آرام گیرد چون زن و فرزند و جز آن . || رحمت و برکت . (منتهی الارب )(آنندراج ). || دلارام . (مهذب الاسماء). || (مص ) آرمیدن . || درویش و محتاج گردیدن . || ضعیف شدن . || جای گرفتن در خانه ٔ خود. (منتهی الارب ). در سرای نشستن . (تاج المصادر بیهقی ). || جای باش گردانیدن . (منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

۱. آرمیدن.
۲. جای گرفتن در خانه، ساکن شدن.
۳. (اسم ) آنچه به آن انس گیرند و آرامش پیدا کنند.
۴. آرامش.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی سَکَنَ: آرام گرفته - ساکن شده
معنی سَکَنٌ: هر چیزی است که انسان به وسیله آن سکونت و آرامش یابد
ریشه کلمه:
سکن (۶۹ بار)

منظور از «سکن» سکونت به معنای توقف و قرار گرفتن در چیزی است، خواه آن موجود در حال حرکت باشد، یا سکون مثلاً می گوئیم: ما در فلان شهر ساکن هستیم یعنی در آنجا استقرار یافته و توقف داریم، اعم از این که در خیابان های شهر در حال حرکت باشیم یا در حال سکون.
این احتمال نیز در آیه وجود دارد که: «سکون» در اینجا فقط مقابل حرکت باشد و از آنجا که این دو، از امور نسبی هستند ذکر یکی ما را از دیگری بی نیاز می کند.

پیشنهاد کاربران

آرمیدن


کلمات دیگر: