مترادف بودار : بویناک ، سخن دوپهلو، سخن کنایه آمیز، مطلب کنایه دار، خطرزا، خطرآفرین، معنادار
متضاد بودار : بی بو
بودار
مترادف بودار : بویناک ، سخن دوپهلو، سخن کنایه آمیز، مطلب کنایه دار، خطرزا، خطرآفرین، معنادار
متضاد بودار : بی بو
فارسی به انگلیسی
reeky, scented
odoriferous, odorous, reeky, scented
فارسی به عربی
عطری , کریه الرائحة
مترادف و متضاد
۱. بویناک ≠ بیبو
۲. سخن دوپهلو، سخن کنایهآمیز، مطلبکنایهدار
۳. خطرزا، خطرآفرین
۴. معنادار
بویناک ≠ سخن دوپهلو، سخن کنایهآمیز، مطلبکنایهدار
معطر، خوشبو، بودار، گیاه خوشبو
معطر، بودار، حاکی
بودار، متعفن
بودار، متعفن، بد بو
زننده، بودار، بد بو، دارای بو
صفت ≠ بیبو
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - دارند. بو آنچه که دارای رایحه باشد . ۲ - سخن کنایه آمیز که دارای معنیی غیر معنی ظاهر باشد .
فرهنگ معین
(اِفا. ) سخنی که در آن کنایه و منظوری غیر از ظاهر سخن ، نهفته باشد.
لغت نامه دهخدا
بودار. ( نف مرکب ) بوی دار. دارنده بو. آنچه دارای رایحه باشد. چیزی که دارای بو و رایحه باشد. || سخن کنایه آمیز که دارای معنی غیر معنی ظاهر باشد. ( فرهنگ فارسی معین ). || سرخ کرده. طعامی که آنرا سرخ کرده یا پیاز وامثال آن در آن کرده باشند. ( یادداشت بخط مؤلف ).
فرهنگ عمید
چیزی که دارای بو باشد، دارندۀ بو.
پیشنهاد کاربران
دارای بو. بعضی جاها به عنوان کلمه رازآلود استفاده میشود.
کلمات دیگر: