کلمه جو
صفحه اصلی

بساو

فرهنگ فارسی

از مصدر بساویدن .

لغت نامه دهخدا

بساو. [ ب َ ] ( فعل امر )از مصدر بساویدن. ( لغت فرس اسدی ص 416 ) :
بجانم که آزش همان نیز هست
ز هر سو بیارای و ببساو دست .
اوبهی.
رجوع به بساویدن ، پساویدن و بساییدن شود.

فرهنگ عمید

= بساویدن

بساویدن#NAME?



کلمات دیگر: