کلمه جو
صفحه اصلی

تفریض

فرهنگ فارسی

رخنه نمودن

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - واجب گردانیدن چیزی . ۲ - جداجدا کردن . ۳ - رخنه نمودن . ۴ - آشکار نمودن .

لغت نامه دهخدا

تفریض. [ ت َ ] ( ع مص ) رخنه نمودن. || اندک اندک واجب گردانیدن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || فریضه ها مختلف کردن. ( زوزنی ). || جداجدا کردن. || بریده کردن چیزی را. || آشکار نمودن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || تحزیز. ( اقرب الموارد ). || واجب شدن زکوة در شتران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: