( صفت ) پنبه زن
پنبه بز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پنبه بز. [ پَم ْ ب َ / ب ِ ب َ ] ( نف مرکب ) پنبه وَز. پنبه زن .کسی که پنبه از هم باز کند. حلاج. نداف :
پنبه بزی فاش کرد یک نکت از سر عشق
در همه عالم فتاد شور از آن مسئله.
پنبه بزی فاش کرد یک نکت از سر عشق
در همه عالم فتاد شور از آن مسئله.
نزاری قهستانی.
فرهنگ عمید
پنبه زن.
کلمات دیگر: