کلمه جو
صفحه اصلی

دوانی

فرهنگ فارسی

جلال الدین محمد بن سعد ( یا سعدالدین ) اسعد کازرونی دانشمند و قاضی معروف ( و.دوان ۸۳٠- ف.۹٠۸ ه. ق. ) پدرش قاضی کازرون بود و دوانی بخش اول عمر خود را در آن شهر گذرانید و در مدرسه داراالایتام بتعلیم پرداخت . وی حکیمی متکلم و متحقق است . از آثار اوست :اخلاق جلالی ( علم اخلاق ) اثبات الواجب الجدیداثبات الواجب القدیم افعال الله تعالی انموذج علوم .
جلال الدین محمد بن اسعد دوانی صدیقی شافعی .

لغت نامه دهخدا

دوانی. [ دَ] ( حامص مرکب ) حاصل مصدر است از دواندن یا دوانیدن که همیشه به صورت مرکب آید. چون : اسب دوانی و خردوانی. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به دواندن و دوانیدن شود.

دوانی. [ دَوْ وا ] ( ص نسبی ) منسوب است به دوان که دهی است از دههای کازرون.

دوانی. [ دَوْ وا / ی ی ] ( اِخ ) جلال الدین محمدبن اسعد دوانی صدیقی شافعی. وی ازمردم دوان که دهی از کازرون است می باشد و به روایت برخی از شاگردانش در سال 918 هَ. ق. و بنا به روایت برخی دیگر به سال 908 هَ. ق. در دوان درگذشت. ( از معجم المطبوعات مصر ). رجوع به جلال الدین دوانی شود.

دوانی . [ دَ] (حامص مرکب ) حاصل مصدر است از دواندن یا دوانیدن که همیشه به صورت مرکب آید. چون : اسب دوانی و خردوانی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دواندن و دوانیدن شود.


دوانی . [ دَوْ وا ] (ص نسبی ) منسوب است به دوان که دهی است از دههای کازرون .


دوانی . [ دَوْ وا / ی ی ] (اِخ ) جلال الدین محمدبن اسعد دوانی صدیقی شافعی . وی ازمردم دوان که دهی از کازرون است می باشد و به روایت برخی از شاگردانش در سال 918 هَ . ق . و بنا به روایت برخی دیگر به سال 908 هَ . ق . در دوان درگذشت . (از معجم المطبوعات مصر). رجوع به جلال الدین دوانی شود.


فرهنگ عمید

چیزهای نزدیک.

دانشنامه آزاد فارسی

دَوانی
دَوانیاز گویش های شمال غربی استان فارس رایج در قصبة کوهستانی دوان در حومة کازرون. دوانی با زبان مردم منطقة کازرون فرق دارد. امّا به گویش روستاهای دوسیران و بنارویة کازرون نزدیک است. این گویش واژه های فراوانی در مورد گله داری دارد که نشانه ای از کوچ نشینی مردم آن است. صامت های این گویش مانند صامت های فارسی است. پیشوندهای مصدر در دوانی عبارت اند از var و ver، مانند varporessan «یکه خوردن»، veravordan «چیزی را از جای خود کندن». اسم فاقد تمایز جنس دستوری است. نشانة جمع پسوند gal است. در مجموع دوانی به ماسَرمی، پاپونی و سمغانی نزدیک است.


کلمات دیگر: