کلمه جو
صفحه اصلی

پیشکی

فارسی به انگلیسی

in advance

مترادف و متضاد

offered (صفت)
معروف، پیشکی

فرهنگ فارسی

۱- از پیشزودتر از هنگام مقرر. ۲- آنچه که پیش دهند برای خرید یااجاره یا کرای. خانه دکان و مانند آن مساعده .

فرهنگ معین

(شَ ) (ق مر. ) ۱ - کاری که پیش از وقت انجام شود. ۲ - پولی که پیش از وقت پرداخت شود.

لغت نامه دهخدا

پیشکی. [ ش َ ] ( ق مرکب ) از پیش پیش. زودتر از گاه مقرر. دادن یا فرستادن یا ستاندن چیزی سلف قبل از موعد مقرر. سلف. قبلاً؛ استسلاف ؛ بها پیشکی گرفتن. || به مساعده. بطور مساعده.

فرهنگ عمید

۱. ویژگی کاری که پیش از وقت انجام داده شود.
۲. ویژگی پولی که پیش از موعد پرداخت به کسی بدهند.
۳. (قید ) پیش از موعد.


کلمات دیگر: