مترادف مراکز : مرکزها، کانون ها، نقاط مهم برابر پارسی : جایگاه ها
فارسی به انگلیسی
centres, head - offices, headquarters, principal seats
مترادف و متضاد
مرکزها، کانونها
نقاط مهم
۱. مرکزها، کانونها ۲. نقاط مهم
فرهنگ فارسی
جمع مرکز
فرهنگ معین
(مَ کِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مرکز.
لغت نامه دهخدا
مراکز. [ م َ ک ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مَرْکَز. رجوع به مَرکَز شود. - مراکز بحران ؛ در نجوم ، عبارت است از رسیدن قمر به درجات معینه از فلک البروج. و آن را تأسیسات قمر نیز گویند. و در اختیارات امور مذمومند و بغایت نحس... و در عدد تأسیسات اختلاف است بعضی هشت ثبت کرده اند و بعضی ده. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).