ابوالعجب بلعجب ( صفت ) ۱- عجیب غریب شگفت : (( هرکه بود درین طلب بس عجب است وبوالعجب - صد طرب است در طرب جان زخود رهیده را . ) ) ( دیوان کبیر ) ۲- مشعبد بازیگر لعب باز : (( خود بوالعجبان سحر کارند گه قاقم و گاه قندز آرند . ) ) ( تحفه العراقین ) توضیح بعضی اصل کلمه را (( بلعجب ) ) و جز اول ( بل ) را فارسی دانسته اند و آن صحیح نیست . هر چند این کلمه و نظایر آن در رسم الخط فارسی بصورت (( بل .... ) ) هم نوشته شده است یا بوالعجب باز . شعبده باز مشعبد : (( بوالعجب باز ایام .. هر لمجه عجبی نماییده .... ) ) یا بوالعجبی . ۱- عجیب بودن شگفتی . ۲- شعبده بازی بازیگری تردستی : (( این بوالعجبی و چشم بندی در صنعت سامری ندیدم . ) ) ( طیبات سعدی ) ۳ - باطلی را حق جلوه دادن مکاری : اگر جرم او معلوم گردد و برزق و بوالعجبی بر رای ملک پوشانیده گرداند ..
غریب و عجیب مسخره و مضحکه شعبده باز ٠ پدر تعجب یعنی صاحب تعجب و مشعبد و بازیگر ٠
غریب و عجیب مسخره و مضحکه شعبده باز ٠ پدر تعجب یعنی صاحب تعجب و مشعبد و بازیگر ٠