۱ - ( ص ) مردی که در ریش او مو های سیاه و سفید باشد . ۲ - ( اسم ) عنکبوت .
تننده یا نوعی از آن . عنکبوت .
تننده یا نوعی از آن . عنکبوت .
کهول . [ ک َ ] (ع اِ) تننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عنکبوت . (محیط المحیط)(ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ماده ٔ بعد شود. || (ص ) مردی که در ریش او موهای سیاه و سفید باشد. (آنندراج ) (از غیاث ) (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به دو ماده ٔ قبل و کهولة و کهولت شود.
کهول . [ ک َهَْ وَ ] (ع اِ) تننده ، یا نوعی از آن . (منتهی الارب ). عنکبوت . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). رجوع به معنی اول ماده ٔ قبل شود.
ناصرخسرو.
کهول . [ ک ُ ] (ع مص ) کهل گردیدن ، و کاهل اسم فاعل است از آن ، و یا ثلاثی مجرد آن ، فعل مرده ای است . (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). صاحب منتهی الارب در ذیل اکتهال آرد: کهل گردیدن و دومو شدن ، و هکذا قالوا و لایقال کهل من المجرد.
فاصله میان کمر و ران و پشت لگن خاصره