مترادف بواب : حاجب، دربان، سرایدار، نگهبان
بواب
مترادف بواب : حاجب، دربان، سرایدار، نگهبان
فارسی به انگلیسی
doorkeeper, gatekeeper, porter
عربی به فارسی
دربان , دربازکن , سرايدار , فراش مدرسه , راهنماي مدرسه
مترادف و متضاد
حاجب، دربان، سرایدار، نگهبان
فرهنگ فارسی
دربان، نگهبان
( صفت ) دربان نگهبان در سرای .
( صفت ) دربان نگهبان در سرای .
فرهنگ معین
(بَ وّ ) [ ع . ] (ص . ) دربان ، نگهبان .
لغت نامه دهخدا
بواب. [ ب َوْ وا ] ( ع ص ، اِ ) دربان. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( دهار ) ( غیاث ). دربان و نگهبان. ( ناظم الاطباء ). دربان. ج ِ بوابان و بوابون. ( از اقرب الموارد ) :
بلند گردون زیبدت درگه عالی
که زهره حاجب باشدش مشتری بواب.
درازگوش ندیم و درازدم بواب.
لازمست احتمال بوابش.
از آن بهتر که در پهلوی مجهولی نشانندت.
بلند گردون زیبدت درگه عالی
که زهره حاجب باشدش مشتری بواب.
مسعودسعد.
به سربزرگی جدان من که بودیشان درازگوش ندیم و درازدم بواب.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 54 ).
هرکه حاجت بدرگهی داردلازمست احتمال بوابش.
سعدی.
اگر بواب و سرهنگان ز درگه هم برانندت از آن بهتر که در پهلوی مجهولی نشانندت.
سعدی.
|| دهانه روده اثناعشر که از معده اندر وی گشاده است. ( ذخیره خوارزمشاهی ). اندر آخر معده منفذی اندر روده اثناعشری گشاده است و این منفذ را بواب گویند و این بواب ، از برای مری تنگ تر است. ( ذخیره خوارزمشاهی ).فرهنگ عمید
دربان، نگهبان در.
جدول کلمات
نگهبان در, دربان
کلمات دیگر: