بدگمان , مشکوک , دير باور
مرتاب
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
پیوند کرده
فرهنگ معین
(مُ ) [ ع . ] (اِفا. ) آن که در شک و تردید باشد.
لغت نامه دهخدا
مرتاب. [ م ُ ] ( ع ص ) ( از «ری ب » ) گمان مند. ( مهذب الاسماء ). مریب. آنکه به شک باشد. شاک. دیرباور. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
مرتأب. [ م ُ ت َ ءَ ] ( ع ص ) پیوند کرده. || پوشیده. || بخشیده شده. ( منتهی الارب ).
مرتأب. [ م ُ ت َ ءَ ] ( ع ص ) پیوند کرده. || پوشیده. || بخشیده شده. ( منتهی الارب ).
مرتاب . [ م ُ ] (ع ص ) (از «ری ب ») گمان مند. (مهذب الاسماء). مریب . آنکه به شک باشد. شاک . دیرباور. (یادداشت مرحوم دهخدا).
کلمات دیگر: