کلمه جو
صفحه اصلی

کولیدن

فارسی به انگلیسی

furrow

فرهنگ معین

(دَ ) (مص ل . ) کندن ، کاویدن زمین .

لغت نامه دهخدا

کولیدن. [ دَ ] ( مص )با ثانی مجهول ، به معنی کندن و کاویدن زمین باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). در گنابادی می کوله به معنی می کند کَولیدن َ، کولش به معنی شیار کردن ، در کردی کولن به معنی حفر کردن ، حک کردن. ( از حاشیه برهان چ معین ). کندن زمین. حفر کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). || ریشه کندن و برآوردن از زمین را نیز گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). از ریشه کندن و از بیخ برآوردن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. کندن، کاویدن، گود کردن.
۲. شیار کردن زمین.


کلمات دیگر: