دودم
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
آب سرخی که از درخت یز و یا درخت طلح بیرون می آید .
لغت نامه دهخدا
دودم. [ دُ دَ ] ( ص مرکب ) دارای دودم و دولبه. ( ناظم الاطباء ). که از دو سوی ببرد. دارای دولبه تیز و بران. دودمه. دولبه.
- شمشیر یا تیغدودم ؛ تیغ و شمشیر با دولبه برنده و تیز. دولب. ( یادداشت مؤلف ).
دودم. [ دُ وَ دِ ] ( ع اِ ) آب سرخی که از درخت یز و یا درخت طلح بیرون می آید. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). دوادم. ( آنندراج ) ( تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به دوادم شود.
- شمشیر یا تیغدودم ؛ تیغ و شمشیر با دولبه برنده و تیز. دولب. ( یادداشت مؤلف ).
دودم. [ دُ وَ دِ ] ( ع اِ ) آب سرخی که از درخت یز و یا درخت طلح بیرون می آید. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). دوادم. ( آنندراج ) ( تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به دوادم شود.
دودم . [ دُ دَ ] (ص مرکب ) دارای دودم و دولبه . (ناظم الاطباء). که از دو سوی ببرد. دارای دولبه ٔ تیز و بران . دودمه . دولبه .
- شمشیر یا تیغدودم ؛ تیغ و شمشیر با دولبه ٔ برنده و تیز. دولب . (یادداشت مؤلف ).
دودم . [ دُ وَ دِ ] (ع اِ) آب سرخی که از درخت یز و یا درخت طلح بیرون می آید. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). دوادم . (آنندراج ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به دوادم شود.
فرهنگ عمید
دارای دو دم یا دو لبه: شمشیر دودم.
گویش مازنی
/do dom/ دوشیدن دوباره ی گوسفندان - نوعی حشره
کلمات دیگر: