کلمه جو
صفحه اصلی

تیغه


مترادف تیغه : دیواره نازک، قله کوه، لبه تیز کارد، چاقو، شمشیر

فارسی به انگلیسی

dividers, division, partition, septum, blade, partition - wall, bulk - head, fin, flat, knife, slide

blade, partition - wall, bulk - head


blade, dividers, division, fin, flat, knife, partition, slide


فارسی به عربی

بطن , تقسیم , سکین , نصل

مترادف و متضاد

partition (اسم)
جدا کردن، تقسیم، اپارتمان، تیغه، دیواره، حد فاصل، وسیله یا اسباب تفکیک، افراد

blade (اسم)
تیغ، شمشیر، تیغه، پره، استخوان پهن، پهنای برگ، هر چیزی شبیه تیغه

knife (اسم)
شمشیر، تیغه، کارد، نیشتر، چاقو، گزلیک

septum (اسم)
تیغه، پره، دیواره، جدار، حفره های بینی

bulkhead (اسم)
تیغه، دیوار، تاق نما، تاقک

midriff (اسم)
تیغه، حجاب حاجز، قسمت پایین سینه

دیواره نازک


قله‌کوه


لبه‌تیز (کارد، چاقو، شمشیر)


۱. دیواره نازک
۲. قلهکوه
۳. لبهتیز (کارد، چاقو، شمشیر)


فرهنگ فارسی

هرابزارباریک ودرازکه از آهن یاپولاددرست کنند
( اسم ) ۱- هر چیز که مانند تیغ باشد آنچه که از آهن و فولاد ساخته باشند و دارای لبه ای تیز بود. ۲- ساق. شمشیر کارد وغیره ۳- دیوار یک لایی نازک بقطر یک آجر. ۴- بنلدی کوه قله تیغ . یاتیغ. کوه . قل. کوه .

فرهنگ معین

(غِ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - هر چیز تیغ مانند. ۲ - دیوار کم قطر و نازک .

لغت نامه دهخدا

تیغه. [ غ َ / غ ِ ] ( اِ ) از «تیغ» + «ه » ( پسوند نسبت و مانندگی ) پهلوی «ته خک » ... هر چیز که مانند تیغ باشد. ساقه شمشیر و کارد و جز آن.( حاشیه برهان چ معین ). ساقه و برگه شمشیر و کارد و جز آن و هر چیز که مانند تیغ باشد. ( ناظم الاطباء ).قسمت آهنین کارد و شمشیر و امثال آن مقابل دسته. قسمت برنده کارد و شمشیر و قمه و جز آن. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ). || دیواری که از خشت خام یا آجر سازند و آنها را از پهنا پهلوی هم قرار داده محکم کنند. ( ناظم الاطباء ). دیواری که ستبری آن ستبری یک خشت است. دیواری که از یک خشت پخته یا خام کرده باشند با خشتهای عمودی نهاده ، یعنی قطر دیوار همان قطر خشت باشد. دیواری که قطر آن تنگ ترین بعد خشت یا آجر و امثال آن باشد. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

۱. لبۀ تیز هر ابزار باریک و دراز که از آهن یا پولاد درست کنند.
۲. دیوار یک لایی نازک که به قطر یک وجهِ باریک ترِ آجر ساخته شود.
۳. واحد شمارش هر ابزار باریک و دراز که از آهن یا پولاد درست کنند.
۴. شعاع، تابش: تیغهٴ آفتاب.
۵. دیوارۀ باریک سر کوه.
۶. هر چیز تیغ مانند.

دانشنامه عمومی

تیغه ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
تیغه (زمین شناسی)
تیغه (فیلم)
تیغه (کمیک)

فرهنگستان زبان و ادب

{cloison} [هنرهای تجسمی] در نقاشی، خط تیرۀ میان دو رنگ مکمل
[جوشکاری و آزمایش های غیرمخرب، مهندسی بسپار، مهندسی مواد و متالورژی] ← دستگاه برش
[زمین شناسی] ← آذرین تیغه
{septum} [پزشکی-دندان پزشکی] دیوارۀ جداکنندۀ دو تودۀ بافت نرم یا دو حفره
{share, blade} [کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] قسمتی از بدنۀ گاوآهن برگردان که در خاک فرومی رود و برشی افقی در زیر خاک ایجاد می کند
{slide , lame (fr. )} [زیست شناسی] صفحۀ شیشه ای که نمونۀ مورد مطالعۀ میکروسکوپی را بر روی آن قرار دهند
{voicing edge} [موسیقی] لبۀ تیز پنجره (window ) در برخی نای ها که براثر برخورد هوا با آن، صوت تولید می شود

واژه نامه بختیاریکا

وا وُرا؛ تیجر؛ مُوُر؛ تیخِه

پیشنهاد کاربران

تیغه: [ اصطلاح عمران] تیغه از اصطلاحات کارگاهی پرکاربرد است. به دیوارهای جداکننده تیغه گفته می شود.

چاقو


کلمات دیگر: