( اسم ) گله و رمه ( اسب گاو گوسفند و جز آن ها ) .
سیله
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(لَ یا لِ ) (اِ. ) گله و رمه .
لغت نامه دهخدا
سیله. [ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) مطلق گله و رمه را گویند از اسبان ، آهوان ، گوسفندان و امثال آنها. ( برهان ). فسیله است که گله گاو، گوسپند، اسب و آهو باشد. ( آنندراج ). شمس فخری فسیله را به معنی گله اسب وسیله را به معنی گله گاو گفته. ( از فرهنگ رشیدی ). قیاس شود بافسیله. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ) :
به باغ اندر کنون مردم نبرد مجلس از مجلس
به راغ اندر کنون آهو نبرد سیله از سیله.
به باغ اندر کنون مردم نبرد مجلس از مجلس
به راغ اندر کنون آهو نبرد سیله از سیله.
فرخی.
فرهنگ عمید
گلۀ گاو، گوسفند، آهو یا اسب، گله، رمه: به باغ اندر کنون مردم نبرد مجلس از مجلس / به راغ اندر کنون آهو نبرد سیله از سیله (فرخی: ۳۴۹ ).
دانشنامه عمومی
سیله، روستایی از توابع بخش خانمیرزا شهرستان لردگان در استان چهارمحال و بختیاری ایران است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان جوانمردئ قرار دارد و بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۶۴ نفر (۱۵۵خانوار) بوده است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان جوانمردئ قرار دارد و بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۶۴ نفر (۱۵۵خانوار) بوده است.
wiki: سیله
واژه نامه بختیاریکا
گندم در شرف رسیدن را در آتش کباب کردن
پیشنهاد کاربران
ایلخی. ( ترکی، اِ ) رمه و گله ٔ اسبان. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . چارپایانی که آنها را در صحرا برای چرا رها کنند. رمه ٔ اسب. ( فرهنگ فارسی معین ) . فسیله. سیله. یلخی. دسته ٔ اسبان آزاد در مراتع. ( یادداشت بخط مؤلف ) .
ایلخ. ( ترکی، اِ ) گله ٔ اسبان. لفظ ترکی است و از بعضی ترکان ایلخی بزیادت یاء تحتانی در آخر مسموع افتاد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . رجوع به ایلخی شود.
ایلخ. ( ترکی، اِ ) گله ٔ اسبان. لفظ ترکی است و از بعضی ترکان ایلخی بزیادت یاء تحتانی در آخر مسموع افتاد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . رجوع به ایلخی شود.
لهجه و گویش تهرانی
قفس کبوتر، گنجه، محل نگهداری پرندگان، محل فروش کبوتر
قفس کبوتر، گنجه، محل نگهداری پرندگان، محل فروش کبوتر
کلمات دیگر: