دوست داشتن
فارسی به انگلیسی
to love, to like
care, cherish, dig, dote, fancy, like, love, relish, want
فارسی به عربی
اثر علیه , قائمة , مثل , هب
مترادف و متضاد
دوست داشتن، عشق داشتن
اثر کردن بر، تغییر دادن، متاثر کردن، وانمود کردن، دوست داشتن، تمایل داشتن، تظاهر کردن به
دوست داشتن، خوب بودن، دل خواستن
دوست داشتن، کتک زدن، با صدا غذا خوردن، ماچ صدادارکردن، مزه مخصوصی داشتن، کف دستی زدن
دوست داشتن، فهمیدن، مزه کردن
دوست داشتن، مزه کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - علاقه داشتن محبت داشتن ۲ - عاشق بودن .
لغت نامه دهخدا
دوست داشتن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) مهر و محبت داشتن به کسی یا چیزی. مهر ورزیدن. وداد. ود. مودة. علاقه و دلبستگی داشتن. ( یادداشت مؤلف ). مایل بودن. ( ناظم الاطباء ). استحباب. ( دهار ) ( ترجمان القرآن ) ( تاج المصادر بیهقی ). احباب. تحبیب. ( لغت نامه مقامات حریری ). علق. علوق. علاقه. ( منتهی الارب ). احباب. محبت. حب. ( از منتهی الارب ) ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان القرآن ). اعتلاق. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ). خواهان بودن. خواستار بودن. جاه و مال خواهی. خواهانی کردن کسی را یا چیزی را :
من جاه دوست دارم کآزاده زاده ام
آزادگان به جان نفروشند جاه را.
میزبانی دوست داری شادباش ای میزبان.
نتوان کشت بدین جرم رهی را نتوان.
زآنکه جهان آفرین دوست ندارد ستم.
به بود دشمنی از دوستی پنهانی.
توانایی دست اودار دوست.
دوست داری که دوستدار کشی
هر ولی را هزار بار کشی.
برو دوستدار مرا دوست دار.
که من دانمش دوست برمن گماشت.
تا مگر بر سرت کنم گذری.
طاقت نمی دارم ولی افتان و خیزان می برم.
من گلی را دوست می دارم که در گلزار نیست.
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت.
که من هم از پریشانی به دل صدها نشان دارم.
طفل خرما دوست دارد صبر فرماید حکیم .
من جاه دوست دارم کآزاده زاده ام
آزادگان به جان نفروشند جاه را.
دقیقی.
از پی آن تا دهی هر بار دندان مزدمان میزبانی دوست داری شادباش ای میزبان.
فرخی.
بیش از این جرم ندارم که ترا دارم دوست نتوان کشت بدین جرم رهی را نتوان.
فرخی.
آخر دیری نماند استم استمگران زآنکه جهان آفرین دوست ندارد ستم.
منوچهری.
گویی اندردل پنهانت همی دارم دوست به بود دشمنی از دوستی پنهانی.
منوچهری.
کسی را که روزیت در دست اوست توانایی دست اودار دوست.
اسدی.
هر کسی را دوست دارد دوست وی را دوست دارد و دشمن وی را دشمن دارد. ( کیمیای سعادت ).دوست داری که دوستدار کشی
هر ولی را هزار بار کشی.
خاقانی.
مده بوسه بر دست من دوست داربرو دوستدار مرا دوست دار.
سعدی.
بباید چنین دشمنی دوست داشت که من دانمش دوست برمن گماشت.
سعدی.
دوست دارم که خاک پات شوم تا مگر بر سرت کنم گذری.
سعدی.
من دوست می دارم جفا کز دست جانان می برم طاقت نمی دارم ولی افتان و خیزان می برم.
سعدی.
دوستان گویند سعدی خیمه بر گلزار زن من گلی را دوست می دارم که در گلزار نیست.
سعدی.
ای غایب از نظر به خدا می سپارمت جانم بسوختی و به دل دوست دارمت.
حافظ.
من از جان دوست دارم ناله مرغ پریشان راکه من هم از پریشانی به دل صدها نشان دارم.
شورش.
- امثال :طفل خرما دوست دارد صبر فرماید حکیم .
سعدی ( از امثال و حکم دهخدا ).
دوست داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) مهر و محبت داشتن به کسی یا چیزی . مهر ورزیدن . وداد. ود. مودة. علاقه و دلبستگی داشتن . (یادداشت مؤلف ). مایل بودن . (ناظم الاطباء). استحباب . (دهار) (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر بیهقی ). احباب . تحبیب . (لغت نامه ٔ مقامات حریری ). علق . علوق . علاقه . (منتهی الارب ). احباب . محبت . حب . (از منتهی الارب ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). اعتلاق . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). خواهان بودن . خواستار بودن . جاه و مال خواهی . خواهانی کردن کسی را یا چیزی را :
من جاه دوست دارم کآزاده زاده ام
آزادگان به جان نفروشند جاه را.
از پی آن تا دهی هر بار دندان مزدمان
میزبانی دوست داری شادباش ای میزبان .
بیش از این جرم ندارم که ترا دارم دوست
نتوان کشت بدین جرم رهی را نتوان .
آخر دیری نماند استم استمگران
زآنکه جهان آفرین دوست ندارد ستم .
گویی اندردل پنهانت همی دارم دوست
به بود دشمنی از دوستی پنهانی .
کسی را که روزیت در دست اوست
توانایی دست اودار دوست .
هر کسی را دوست دارد دوست وی را دوست دارد و دشمن وی را دشمن دارد. (کیمیای سعادت ).
دوست داری که دوستدار کشی
هر ولی را هزار بار کشی .
مده بوسه بر دست من دوست دار
برو دوستدار مرا دوست دار.
بباید چنین دشمنی دوست داشت
که من دانمش دوست برمن گماشت .
دوست دارم که خاک پات شوم
تا مگر بر سرت کنم گذری .
من دوست می دارم جفا کز دست جانان می برم
طاقت نمی دارم ولی افتان و خیزان می برم .
دوستان گویند سعدی خیمه بر گلزار زن
من گلی را دوست می دارم که در گلزار نیست .
ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت .
من از جان دوست دارم ناله ٔ مرغ پریشان را
که من هم از پریشانی به دل صدها نشان دارم .
- امثال :
طفل خرما دوست دارد صبر فرماید حکیم .
هر چندبه دل دوست نداری ما را
قربان محبت زبانیت شوم .
- داشتن دوست ؛ پروردن و مراقبت او کردن :
خواجه گوید که دوستدار توام
پاسخش ده که دوست چون داری .
|| قدررفیق دانستن . || عاشق بودن . (ناظم الاطباء). || دارای دوست بودن . حبیب و یار و یاورداشتن . مقابل دشمن داشتن : من در این شهر یک دوست ندارم .
من جاه دوست دارم کآزاده زاده ام
آزادگان به جان نفروشند جاه را.
دقیقی .
از پی آن تا دهی هر بار دندان مزدمان
میزبانی دوست داری شادباش ای میزبان .
فرخی .
بیش از این جرم ندارم که ترا دارم دوست
نتوان کشت بدین جرم رهی را نتوان .
فرخی .
آخر دیری نماند استم استمگران
زآنکه جهان آفرین دوست ندارد ستم .
منوچهری .
گویی اندردل پنهانت همی دارم دوست
به بود دشمنی از دوستی پنهانی .
منوچهری .
کسی را که روزیت در دست اوست
توانایی دست اودار دوست .
اسدی .
هر کسی را دوست دارد دوست وی را دوست دارد و دشمن وی را دشمن دارد. (کیمیای سعادت ).
دوست داری که دوستدار کشی
هر ولی را هزار بار کشی .
خاقانی .
مده بوسه بر دست من دوست دار
برو دوستدار مرا دوست دار.
سعدی .
بباید چنین دشمنی دوست داشت
که من دانمش دوست برمن گماشت .
سعدی .
دوست دارم که خاک پات شوم
تا مگر بر سرت کنم گذری .
سعدی .
من دوست می دارم جفا کز دست جانان می برم
طاقت نمی دارم ولی افتان و خیزان می برم .
سعدی .
دوستان گویند سعدی خیمه بر گلزار زن
من گلی را دوست می دارم که در گلزار نیست .
سعدی .
ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت .
حافظ.
من از جان دوست دارم ناله ٔ مرغ پریشان را
که من هم از پریشانی به دل صدها نشان دارم .
شورش .
- امثال :
طفل خرما دوست دارد صبر فرماید حکیم .
سعدی (از امثال و حکم دهخدا).
هر چندبه دل دوست نداری ما را
قربان محبت زبانیت شوم .
(یادداشت مؤلف ).
- داشتن دوست ؛ پروردن و مراقبت او کردن :
خواجه گوید که دوستدار توام
پاسخش ده که دوست چون داری .
خاقانی .
|| قدررفیق دانستن . || عاشق بودن . (ناظم الاطباء). || دارای دوست بودن . حبیب و یار و یاورداشتن . مقابل دشمن داشتن : من در این شهر یک دوست ندارم .
دانشنامه عمومی
دوست داشتن (فیلم ۲۰۱۶). دوست داشتن (انگلیسی: Loving)یک فیلم درام به کارگردانی و نویسندگی جف نیکولز است که در سال ۲۰۱۶ منتشر خواهد شد.
راث نگا بازیگر ایرلندی اتیوپیایی در این اثر که براساس داستانی واقعی ساخته شده، نقش همسر جوئل اجرتون را بازی می کند. این دو در دهه ۱۹۵۰ به جرم ازدواج با یکدیگر از ویرجینیا تبعید شدند.
راث نگا بازیگر ایرلندی اتیوپیایی در این اثر که براساس داستانی واقعی ساخته شده، نقش همسر جوئل اجرتون را بازی می کند. این دو در دهه ۱۹۵۰ به جرم ازدواج با یکدیگر از ویرجینیا تبعید شدند.
wiki: دوست داشتن (فیلم ۲۰۱۶)
واژه نامه بختیاریکا
قَلِوِه خواِستِن
جدول کلمات
حب
پیشنهاد کاربران
علاقه داشتن به کسی
نهایت از خود گذشتگی و فداکاری
وداد
love , like
love
دوست داشتن زیاد
عاشق کسی بودن
دوست داشتن زیاد
عاشق کسی بودن
دل در چیزی/کسی داشتن
تمایل داشتن
مورد پسند واقع شدن
دوست داشتن از طریق رفتار خوب طرف مقابل با ما حاصل می شود و آن موقع ما او را دوست خواهیم داشت و برای او چیزهای خوب تهیه می کنیم.
کلمات دیگر: