کلمه جو
صفحه اصلی

موسس


مترادف موسس : بانی، بنیانگزار، پایه گذار، واضع

برابر پارسی : بنیادگزار، بنیادگذار، پایه گذار، بنیادگر، سازنده

فارسی به انگلیسی

founder, organizer, constituent, established, founded, author, father, founding father, promoter (of a company)

founder, promoter (of a company), constituent


established, founded


author, father, founder, founding father


فارسی به عربی

اب , منشی , موسس , مولف

عربی به فارسی

از پا افتادن , لنگ شدن , فرو ريختن , غرق کردن (کشتي) , فرورفتن , برپا کننده , موسس , بنيان گذار , ريخته گر , قالبگير


مترادف و متضاد

founder (اسم)
بانی، موسس، قالب گیر، بنیان گذار، برپا کننده، ریخته گر

creator (اسم)
سازنده، موجد، خالق، افریننده، موسس، زاینده، افریدگار

originator (اسم)
سازنده، موسس، بنیان گذار، مبتکر

establisher (اسم)
موسس

organizer (اسم)
موسس

بانی، بنیانگزار، پایه‌گذار، واضع


فرهنگ فارسی

تاسیس کننده، بنیان گذار
( اسم ) تاسیس کننده بنیاد نهنده جمع : موسسین موسسان .
نعت مفعولی از تاسیس .

فرهنگ معین

(مُ ءَ سِّ ) [ ع . ] (ص . ) بنیانگذار.

لغت نامه دهخدا

مؤسس. [ م ُ ءَس ْ س ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از تأسیس. آنکه بنیاد چیزی را برپا می نهد و بنا می کند. بنا نهنده. ( ناظم الاطباء ). بنیاد نهنده. ( آنندراج ). پایه گذار. بنیانگذار. تأسیس کننده. پی افکننده. آنکه پی افکند. پی گذار. پی افکن. بانی. ج ، مؤسسان. ( یادداشت مؤلف ). || ( اصطلاح بدیعی ) به اصطلاح شعرا مقابل مشید است و آن در کلام ، آوردن الفاظی است که نقاط تمام حروف تحتانیه باشد. ( از آنندراج ). کلامی که همه حروف آن را نقطه های زیرین باشد :
اسباب طرب بیار ای یار
جام لب لب بده به ابرار.
( از آنندراج ).
|| استوارکننده. ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ).
و رجوع به مشید شود.

مؤسس. [ م ُ ءَس ْ س َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از تأسیس. بنیان نهاده شده و بناکرده شده. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

تٲسیس کننده، بنیان گذار.

فرهنگ فارسی ساره

بنیانگزار، بنیانگر


واژه نامه بختیاریکا

دَست نِه؛ وا کار نه

جدول کلمات

بانی

پیشنهاد کاربران

برپایَنده.

مؤسس: [اصطلاح حقوق]کسی که سازمان یا کار یا گروهی را بوجود می آورد.


کلمات دیگر: