مترادف تکیدن : لاغر شدن، دویدن، تاختن، جنبیدن
تکیدن
مترادف تکیدن : لاغر شدن، دویدن، تاختن، جنبیدن
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
دویدن، تاختن
جنبیدن
۱. لاغر شدن
۲. دویدن، تاختن
۳. جنبیدن
لاغر شدن
فرهنگ فارسی
تاختن، دویدن، پوییدن، جنبیدن
( مصدر ) دویدن تاختن .
( مصدر ) دویدن تاختن .
فرهنگ معین
(تَ دَ ) (مص ل . ) دویدن ، تاختن .
لغت نامه دهخدا
تکیدن. [ ت َ دَ ] ( ع مص ) جنبیدن و دویدن و پوییدن و تاختن. ( ناظم الاطباء ) :
تا ز عدم گرد فنا برنخاست
می تک و می تاز که میدان تراست.
تا ز عدم گرد فنا برنخاست
می تک و می تاز که میدان تراست.
نظامی.
|| لاغر شدن. کمی لاغر شدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به تکیدگی و تکیده شود. || تکانیدن فرش. ( ناظم الاطباء ).فرهنگ عمید
۱. دویدن، تاختن: تا ز عدم گرد فنا برنخاست / می تک و می تاز که میدان تو راست (نظامی۱: ۱۶ ).
۲. پوییدن.
۳. جنبیدن.
۲. پوییدن.
۳. جنبیدن.
گویش اصفهانی
تکیه ای: ---------
طاری: ----------
طامه ای: (ve)takâɂan
طرقی: yâhâkatmun
کشه ای: ----------
نطنزی: ---------
واژه نامه بختیاریکا
چَکِستِن؛ ور تکِستِن؛ تَکِستِن؛ تَرَقنیدِن
پیشنهاد کاربران
در زبان عامیانه، به معنی تَک انداختن
کلمات دیگر: