to edge or set on
تیر کردن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
در تداول وادار کردن کسی بکاری
فرهنگ معین
(کَ دَ ) (مص م . ) ۱ - نشان کردن ، هدف قرار دادن . ۲ - کسی را تحریک کردن ، به کاری واداشتن .
لغت نامه دهخدا
تیر کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ؛وادار کردن کسی به کاری. تحریک کردن.
واژه نامه بختیاریکا
( تیر کِردِن ) به گزینی
پیشنهاد کاربران
پرتاب کردن تیر، پرتاب کردن فشنگ، شلیک کردن، شلیک کردن اسلحه، پرتاب کردن سنگ
( در گویش منطقه کازرون و دشتستان و بوشهر )
( در گویش منطقه کازرون و دشتستان و بوشهر )
کلمات دیگر: